قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

صلب و ترائب و خطای برداشت قدما و موخرین

 

مقدمه نوشتار

این دو کلمه در آیه هفت سوره طارق و فقط برای یکبار در قرآن آورده شده و به تعبیر دیگر همان صلصال و حما مسنون است. این کلمات شبه آفرین ترین کلماتی است که توسط معاندین و مخالفین و منحرفین مورد سوء استفاده  قرار گرفته و ابزاری برای آنها در به  چالش کشیدن قرآن است و بسیاری ظاهرا برای اصلاح این طرز تفکر و در واقع برای باز کردن موضوع و در دید قرار دادن نظر گذشتگان درباره این موضوع و بزرگ  کردن آن و برای سوء استفاده  منحرفین و معاندین و گسترش نظر  آن ها با عناوین اینکه این نظرات تا کنون اشتباه بوده  و قصد برطرف کردن اشتباه  گذشتگان را دارند همان نظر را با  تغییر دادن جای استخوان صلب و ترائب در لگن خاصره و عوض کردن کلمه صلب با کسره ص با صلب با ضمه ص به تثبیت بیشتر این نظریه کهن شبه انگیز می پردازند

این ها جبهه واحدی را تشکیل داده اند و در قالب اینکه این دو کلمه با علم پزشکی در تضاد آشکار است ، آن را در کنار سایر موارد شبه انگیز، البته به خیال باطل آنها، مانند موضوع مشارق و مغارب که یک پدیده طبیعی قابل رویت است (به مقاله مشارق و مغارب در زمین واقعیت عینی دارد مراجعه فرمائید) مطرح می کنند و نتیجه می گیرند که آیات قرآن مجید وحی نیست  و رویای و خواب رسولانه است. درجائی که روحانیت شیعه تلاشی برای جایگزین کردن نظر گذشتگان که بر مبنای علم سیزده  قرن گذشته و بر اساس خرافات جاهلیت و تخیلات ذهنی انگاشته شده نمی کنند و برای پاسخ گوئی به شبهات این چنینی و جایگزینی آنها بر اساس علم روز زیست شناسی اقدامی انجام نمی دهند، میدان برای جولان این افراد باز گذارده  و زمینه را برای رشد این تفکرات فراهم آمده. مقام معظم رهبری براین موضوع که برای رفع شبهات باید تلاش مضاعف صورت گیرد تاکید کرده اند که جای بسی تاسف است که اقدامی صورت نمی گیرد.

شیوه بررسی و تفسیر آیات موضوع خلقت انسان 

شیوه بررسی و تفسیر آیات موضوع خلقت انسان منطقی نیست. تکه هائی از آیات خلقت انسان را از کل آیه جدا می کنند و روی آن مانور میدهند و به متن و سیاق آیات توجه ای نمی کنند، زیرا هدف توجیه نظر گذشتگان است که بر باورما  نشسته است. برای نمونه سعی میکنیم در هر مورد آیه  کامل را مورد تجزیه و تحلیل قراردهیم تا به خطا بودن نظریه گذشتگان پی ببریم. نمونه این موضوع را در این دو کلمه صلب و ترائب مشاهده کنید. این دو کلمات جزء پر مفهوم ترین و علمی ترین و زیبا ترین مفهوم از پیدایش حیات است. البته در زمین اولیه و بر روی پوسته جامد و تازه شکل گرفته آن نه در رحم زن. صلب به معنی جسم سخت و ترائب نرم است و مترادف کلمات صلصال سنگ رس و حما مسنون توده نرم و سیاه. صلب و ترائب صفت دو کلمه صلصال و حما مسنون است. کریستال سنگ رس که همان صلصال و رسوب نرم در آن است واژه های علمی است که اخیرا کاربرد آن در علم زیست شناسی باب شده است.

صلصال داغ و رسوب بین لایه آنها یک سیستم بسته است که در درون آن واکنش تبدیل مولکول های مونومر به پلیمر صورت گرفته است. شیمیدانان می دانند که درواکنش  وصل یک مونومر به مونومر دیگر و ایجاد دی مر یعنی مولکول دوتایی باید یک مولکول آب از واکنش بیرون رود و این آب باید سریع محیط  واکنش را ترک کند  یا جهنده باشد، زیرا این واکنش در محیطی که آب جمع شده باشد صورت نمی گیرد و ایجاد مولکول زنجیره ای حیات با شکست روبرو میشود. این آب ماء دافق است و ارتباطی با آب مرد ندارد. آیات بسیاری این موضوع را ثابت میکند در صورتیکه بر نظر گذشتگان تعصبی نورزیم  و آیات علمی خداوند را فدای تصورات ذهنی کهن نکنیم و علم زیست شناسی را ملاک سنجش خود قراردهیم، خواهیم دید حدود هزارسال در خطا رفته ایم. البته باید توجه داشت که علم زیست شناسی در پیدایش حیات حدود دو قرن است که به زوایای چگونگی پیدایش اولین نطفه حیات پی برده و دقیقا کلمات کلیدی قرآن مانند صلب و ترائب و مائ دافق و صلصال و حما مسنون در علم زیست شناسی مورد توجه دانشمندان علوم قرار گرفته، آما این واقعیت که این ها در قرآن آمده اطلاعی ندارند.

ایراداتی که برخی به عنوان تناقض و خلاف علم میگیرند خلاف واقعیت آیات قرآن است و درحقیقت بر نظر گذشتگان ایراد میگیرند و ما نا خواسته از آن نظر دفاع می کنیم و سعی نمیکنیم واقعیت قرآنی را مد نظر قرار دهیم.

علم پزشکی هیچ ارتباطی با صلب وترائب ندارد.عکس العمل ما در قبال کسانی که میگویند:

"خدا به زبان قوم عرب با آنان سخن گفته و واژه های به کار رفته  در قرآن در زبان  قوم عرب معانی خود را دارد که  در فرهنگ لغات موجود است و ما نمی توانیم معنای من در آوردی برای لغات ابداع کنیم."

این جمله را یکی از سایت هائی در پاسخ  به ایراد من مطرح کرد. این عبارت را دقیقا وهابیت هم عنوان میکند که معانی کلمات در فرهنگ عرب زمان نزول آیات همان است که گذشتگان در آوردند و تفسیر کردند و ما حق نداریم تغییری در آنها انجام دهیم و تغییر معانی و یا تاویل جدید بر پایه علم تعابیر من در آوردی است. این به معنی رد آیات متشابه در قرآن و رد آیات  بیشمار که نشانه های طبیعی است.

خداوند می فرماید - 

وَكَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَالْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَهُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ-سوره یوسف .چه بسیار از نشانه های خداوند در زمین و جو آن است که بر آنها گذر می کنید و می بینید و روی برمی تابید (در خلقت آن تعقل نمی کنید و یا در آیه-

قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ-یونس -101 ،بگو بنگرید که در زمین و هفت جو آن چه نشانه هائی است (برای حقانیت خداوند) وجود دارند، ولی برای آنهائی که بی ایمان هستند سودی ندارد و بسیار آیات دیگر که در معرض دید ما قرار دارند و خداوند مکررا تاکید میفرماید در آیات تفکر و تعقل کنید. تفکر و تعقل و تدبر در آیات قرآن واجب است آیا تفکر و تعقل درآیات را باید در لغت نامه صدر اسلام جستحو کرد یا در آخرین نظریه های علوم تجربی.

برای تخریب کلام  خداوند به جعل کلمه صلب و تعویض فتحه با کسره و کذب تاریخ روی می آورند و از نا آگاهی نسل جوان به تاریخچه قرآن سوء استفاده می کنند.

اوضاع و تفکرات زمان نزول قرآن در قوم عرب

باید توجه کنیم در زمان نزول وحی اعراب شعر می سرودند و حفظ می کردند و برای درست کردن قافیه کلماتی را ابداعی در شعر می گذاشتند و در اشعار آنها میتوان مفاهیمی این چنینی را استخراج کرد ولی قران از کلمات عربی رایج استفاده کرده و طوری آن ها چینش کرده که آیندگان بتوانند مفاهیم آنرا بیرون آورند. قرآن روش نگارش خاص خود را دارد. آنها نمی خواهند بدانند که صرف و نحو عربی و اعراب (فتحه و ضمه) و نقطه گذاری در آن زمان نزول قرآن وجود خارجی نداشته و اشعار خود را روی کتف گوسفند و لیف درخت خرما مینوشتند و تعداد با سواد ها بسیار اندک بودند. افرادی 60 الی 70 سال بعد از رحلت رسول اکرم (ص) بفکر تدوین قواعد عربی افتادند و از قواعد زبان های دیگر مانند سریانی الگو گرفتند و قواعد  ناقصی را نوشتند و به مرور زمان تکمیل شد.

تنها کتاب مدون نوشته شده که در آن از هرمثلی یافت میشد قران مجید بود که  اساس تدوین قواعد عربی قرارگرفت. همه مفسرین بر این نکته تاکید کرده اند که معنی اصلی صلب سخت و محکم و ترائب هم نرم است. درزمان  نزول قرآن تفکراتی در جامعه  آن زمان حاکم بوده و بر اساس آن تفکرات نظر خودشان را در باره خلقت انسان از نطفه و صلب و ترائب آن هم حدود دویست سال بعد از ظهور اسلام این کلمات نوشته اند.

موقعیت اجتماعی زن نزد اعراب پیش از اسلام از وضعیت خاصی برخوردار بود و زن به عنوان کالایی در نظر گرفته و خرید و فروش می شد و این ضرب المثل بین آنها رواج داشت وانما امهات الناس اوعیه - مادران حکم ظروف را دارند که  فقط برای نطفه مرد آفریده شده اند (کتاب فروغ ابدیت آیت الله جعفر سبحانی فصل شبه جزیره عربستان در باره اوضاع اسلام قبل از ظهور) این ضرب المثل چنان در فرهنگ اعراب پیش از اسلام رسوخ کرده بود که سالیان دراز بعد از اسلام هم در ذهن بسیاری جا باز کرده بود. این یک ذهنیت مرد سالاری است که در تفاسیر اولیه آیه  صلب و ترائب  نقش اساسی بازی کرده است. امروزه هم در جوامع اسلامی  و در کشور ما آثار آن وجود دارد. از آنجائیکه این تفسیر بحث ها و اختلاف نظر های بیشماری البته در جزئیات و بیشتر جای استخوان مرد و قسمت سینه زن مورد اختلاف است و اصل تفسیر چندان تفاوتی ندارند.

عدم دقت در سیاق آیات و تفکر در آنها

معاندین و منحرفین این نظرات را اساس سنجش خود قرار داده اند و بدون اینکه در متن آیات از اول سوره طارق تا إنَّه عَلی رَجعِهِ لَقادر دقت کنند بدلیل شک و تردید در ایمان و عدم آگاهی به علم روز زیست شناسی و مساوی دانستن تصورات ذهنی گذشتگان و آیات قرآنی، آنرا دلیلی بر رویا بودن وحی دانسته اند و در کنار این آیه موضوعات آیات متشابه دیگر را مورد انکار و تمسخر قرارداده اند. اینکه تاویل آیات متشابه در قرآن فقط  حق مفسران حدود سیصد سال بعد از ظهور اسلام بوده  و اکنون ما باید آن را مانند  وحی منزل قبول داشته باشیم  و هر تاویل دیگری که منطبق بر علم روز است را خطا بشماریم و آنرا من درآوردی بنامیم بی انصافی به قرآن است. در حقیقت بر اساس آیه متشابهات در قرآن اول این که آیات متشابه تفسیر ندارند و تاویل دارند و دوم تاویل این آیات را تنها خدا می داند و دانشمندان متخصص علوم و علوم هم علم موضوع آیات متشابه است، مثلا در باره خلق کیهان دانشمند اختر شناسی حق اظهار نظر دارند. دانشمندان متخصص علوم را خداوند راسخون فی العلم می داند. آیا همه مفسرین خود را راسخون فی العلم دانسته اند که درباره چیزی که تخصص نداشته اند نظر داده اند.این خلاف نظر قرآن نیست؟ حال چرا نگران هستند که علم نمی تواند در دین کاربردی داشته باشد

دو گروه این تفکر را دارند اول معتقدین به قرآن که  ترس دارند در روند مقایسه  آیات  متشابه با علوم طبیعی به موضوعی برخورد کنند  که با علم تناقض داشته باشد و تردید در ایمان آن ها به وجود آید، این  از ضعف ایمان به خداوند است و خداوندی که علم را خلق کرده مطلب غیر علمی بیان نمیکند، اگر نتوانیم آن را درک کنیم در درک خودمان شک کنیم، بعلاوه قرار نیست تمامی موضوعات را علم تا کنون کشف کرده باشد، باید صبر کنیم. قرآن برای نسل ظهور اسلام و نسل کنونی نازل نشده برای نسل های آینده هم است. دوم مخالفینی که از کشفیات جدید علمی در قرآن می ترسند که شالوده تفکرات آنها  ویران شود. اگر ما واقعیت علمی را در قرآن کشف کنیم میشود اعجاز قرآن که با اصل رویا بودن وحی در تضاد است. آبرو ریزی برای بانیان این تفکرات است. در قرآن آیاتی که پدیده های طبیعی را نشانه  حقانیت قرآن می داند بسیار فراوان است و در همه آنها تاکید شده بر روی آن تفکر و تعقل کنید تا کنه مطلب را بیرون آورید و به حقانیت خداوند  در نظام آفرینش برسید. به این آیه توجه فرمایید: مطلب بسیار مهم این است که اصل دین بر محکمات قرار دارد و در محکمات عام کاربرد ندارد چرا که احکام و دستورات شفاف الهی است ولی فکر نکرده ایم که در قرآن آیات دیگری هم داریم به نام متشابهات که برای بیان موضوع علمی با تشیبه و استعاره بیان شده تا علم آن را روشن کند. آقایان فقط به جنبه فقه اسلامی که بر محکمات استوارند تکیه می کنند و آن  را تمام دین می دانند و نمی دانند که آیات متشابه برای تحکیم دین آورده شده.


قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ


بگو در زمین گردش کنید و بنگرید چگونه خداوند خلقت حیات را آغاز کرد و سپس خداوند نشائ آخری را از آن بیرون می آورد. خداوند قادر به انجام هر کاری هست. در زمین گردش کردن و واقعیت خلقت حیات را درآوردن به جستجو درنظر گذشتگان برمیگردد یا علم روز. یعنی فسیل را پیدا کنید و تاریخ آن را در آورید و بررسی کنید روند تکامل و پیدایش حیات، کاری که داروین کرد. کشف هر اثری از حیات در تاریخ  گذشته برگ های  کتاب تحقیقات علمی را غنی تر میکند. کمی با خود بیاندیشیم و خود را از تار عنکبوت نظر کهن رها سازیم  و قران را از مهجور بودن بیرون آوریم. کدام مفسر جمله ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ را درآیه  فوق درست ترجمه و تفسیر کرده است.

ینشی از طریق نشاء کردن بیرون آوردن است. فعل ماضی التزامی است  یا مضارع در گذشته  ینشئ و نشاء آخری در پروسه خلقت حیات، انسان تکامل یافته است که آدم باشد. این جمله ارتباطی با  قیامت ندارد. قیامت نشاء نمی خواهد. نشاء طبق آیات خلقت انسان مخصوص انسان و موجودات زنده است در پروسه تکاملی حیات .انا انشائکم من الارض-شما را از طریق انشاء در زمین بیرون آوردیم (من معنی "در" و "از" میدهد).در قیامت انسان نشاء شده با تمامی ساختار و اطلاعات بدن وفکری و رفتاری زنده میشود.

وقتی ما خلقت انسان را از آب مرد بدانیم تناقض در آیات  خداوند  وارد کرده ایم .بین انشائکم من الارض و خلق الانسان من نطفه، تناقض آشکار ایجاد می شود این تناقض را ما خلق می کنیم و در قرآن وجود ندارد. هر دو صحبت از خلقی است که اتفاق افتاده و نه اینکه دارد اتفاق می افتد. به این آیه توجه فرمائید:


أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ-ایا نمی نگرید چگونه خداوند خلقت را شروع و سپس آن را باز آفرینی میکند.

یعیده برگرداندن معنی نمی دهد مجددا آوردن است و کلمه عید هم مراسمی است که تکرار میشود. اتفاقی در گذشته بوده و سالگرد آن را عید می نامند. تولد و تکثیر انسان و سایر موجودات از طریق جفت گیری خلق آنها بشمار نمی رود بلکه باز آفرینی آن است که در نهاد  ژنها گذارده شده است. از این قبیل آیات در قرآن بسیار زیاد است که به دلیل تبعیت چشم بسته به  نظر گذشتگان در آیات متشابه از آن بدون تفکر می گذریم. حال به آیات اول سوره طارق نگاه می کنیم :

مطالب مهم در سوره طارق


وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ- وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ- النَّجْمُ الثَّاقِبُ- إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّاعَلَيْهَا حَافِظٌ-


قسم به آسمان و طارق –تو چه دانی طارق چیست- ستاره ثاقب است (که نور آن از طارق میگذرد که کنایه به ستاره خورشید است که نور آن در دل تاریکی های زمین اولیه می تابد) بر هر نفسی حافظی قرارداده شده. خداوند به طارق قسم یاد میکند تا مطلب مهمی در سرنوشت خلقتی انسان را بازگو کند. طارق چیست تو نمی دانی طارق چیست و بلافاصله جواب داده میشود، نجم نفوذ کننده است. نور ستاره نفوذ کننده در آسمان هنگامی که  طارق است. پس معنی طارق میتواند ظلمت و تاریکی باشد که  نور ستاره در آن نفوذ میکند. اگر روشنائی در سماء حاکم بود نور نفوذ میکند ولی نور آن گم میشود و ماهیت خود را ازدست میدهد. این طارق بایستی بر اساس آیه بعد حفاظی برای نفس واحده باشد که نیاز به حافظ داشته است. هر نفسی را حافظی برایش قرار دادیم. با استناد به آیه بعد که فلینظر الانسان آمده قسمت اول سوره و قسم یاد شده در ارتباط با خلقت انسان است. یعنی ارتباط با صلب و ترائب دارد که در هیچ  کدام از تفاسیر قسمت اول و دوم را به هم ربط نداده اند. حال باید در آیات دیگری بگردیم کجا در خلقت انسان از ظلمات اشاره شده .در آیه 6 سوره زمر

 
خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍۢ وَٰحِدَةٍۢ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلْأَنْعَٰمِ ثَمَٰنِيَةَ أَزْوَٰجٍۢ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِى بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمْ خَلْقًۭا مِّنۢ بَعْدِ خَلْقٍۢ فِى ظُلُمَٰتٍۢ ثَلَٰثٍۢ ۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ ٱلْمُلْكُ ۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ-


شما را از نفس واحده خلق کردم و سپس جفت شما را از آن قرار دادم و از چهارپایان هم هشت جفت برای شما نازل کردم (آفریدم و نازل کردم خلقی و نازلی است که انجام شد) پس از این خلق و انزل که ماضی است و در زمان گذشته انجام شد، شما و چهارپایان از نیای  خودتان و از شکم امهات خلق می شده اید. آنهم به صورت خلقی بعد از خلق دیگر در ظلمات سه گانه. خطاب به انسان و انعام است. کلمه خلق در همه جا یک معنی دارد و در این جا معنی نسل نمی دهد. بنابراین طارق جمع این ظلمات سه گانه است که قبل از خلق نفس واحده و برای حفاظت از نطفه اولیه حیات آن سه دوره تاریکی لازم بوده است.

آیا در این آیه بسیار مهم و علمی که هنوز علم زیست شناسی در زوایای چگونگی خلقت اولیه انسان از تک سلولی به نظر واحدی نرسیده و قرآن این چنین زوایای آن را برای ما روشن میکند که تک سلولی اولیه حیات که پیش نطفه نفس واحده بوده  نیاز به تاریکی های حفاظتی داشته اند فکر کرده ایم که چه اعجاز علمی شگفت انگیزی در مفهوم آن نهفته است.

خلقکم فی بطون امهاتکم خطاب به انسان و انعام است. آیا این ادله محکم برای ما کافی نیست که دست از رحم زن بر داریم و خلقت انسان را در زمین اولیه جستجو کنیم. برای اطلاع بیشتر به مقالات ظلمات ثلاثه در قرآن و خلقت انسان-و مقاله  نفس واحده اولین تک سلولی خلق شده در زمین مراجعه فرمایید.


پس طارق تاریکی حفاظتی نفس واحده است. این آیات و قسم خداوند به طارق برای بیان 4 آیه بعدی است. این موضوع نظر من به عنوان یک بیوشیمیست تحصیل کرده در دانشگاه دولتی آلمان است. شخصا از مطالعه تاریخ زمین شناسی و خلقت حیات در زمین اولیه و تخصص رشته به  آن رسیده ام و آن را برای اطلاع علماء معظم اسلام و جوانان تحصیلکرده بیان میکنم شاید جرقه ای در اذهان باشد و شروعی برای ابراز نظرات جدید بر پایه علم زمین شناسی و زیست شناسی و تطبیق آیات متشابه با علم روز تا جوانان  تحصیلکرده و مومن ما  گول این یاوه سرایی های تخیلی بر خدا و قرآن را نخورند که  وحی رویا و خوابی بیش نیست. آیات متشابه قرآن منبع بسیار غنی از علم روز است باید در آن تفکر و تعقل و تدبر کنیم .افلا یعقلون، افلا یتدبرون، افلا یتفکرون که مرتبا پس از آیات متشابه می آید برای این منظور است.

حال به قسمت دوم آیات سوره مبارک طارق می نگریم.


فَلیَنظُر الإنسانُ مِمَّ خُلِقَ- خلق من ماء دافق- یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَ التَّرائِبِ-إنَّه عَلی رَجعِهِ لَقادر-انسان بنگرد از چه چیزی خلق شده از آبی دفع شونده که از بین صلب جسم سخت و ترائب جسم نرم بیرون رفته است و خداوند قادر است آن را بر گرداند


إنَّه عَلی رَجعِهِ لَقادر- بعد از مائ دافق و صلب و ترائب می اید. آیا  منظور خداوند این است که آبی که از مرد خارج شد خداوند قادر است آن را برگرداند. اگر ماء دافق را آب مرد تعبیر کنیم معنی آیه چنین است در صورتیکه منظور خداوند نمی تواند این باشد. این اولین نقطه ابهام است اگر ما نظر گذشتگان را ملاک قرار دهیم

دوم این ماء دافق از بین صلب و ترائب خارج می شود آنهم هم زمان از یک مجموعه بسته جسم سخت و جسم نرم. این ابهام دوم است. بسیاری وقت خود را صرف پیدا کردن جایی در استخوان مرد می کنند تا این ابهام را برطرف کنند. زیرا نظر گذشتگان ماء دافق را از مرد می دانند. بنابراین جسم سخت و نرم هم می کوشند در مرد  پیدا کنند چرا در آیات خداوند تفکر و تعقل نمی کنیم. در قرآن دو کلمه دیگرهم داریم که معنی صلب و ترائب را تداعی میکند آنهم صلصال و حما مسنون است. در حقیقت هر دو عبارت جسم سخت و جسم نرم است. صلب و ترائب معنی وصفی آن است و صلصال و حما مسنون معنی علمی آن است. به مقاله- حمامسنون وصلصال در قرآن بنیان واساس حیات در زمین مراجعه فرمایید.

دانشمندان زیست شناسی دقیقا به سنگ رس خالص و داغ و توده سیاه چسبنده رسیده اند و مائ دافق هم از بین این دو و بصورت بیرون رونده تعریف کرده اند به مقاله مائ دافق ونقش ان درپدیده خلقت حیات مراجعه فرمایید. آنها به دنبال جایی هستند که این آب دفع شونده در کجا و در چه شرایطی بوده است و بحث را به اعماق دریا کشانده اند و برخی این نظر را رد کرده اند، زیرا محیط  باید بدون آب باشد تا آب خارج شده از واکنش شیمیاِی بتواند از محیط دفع شود.

صلصال و حما مسنون

صلصال و حما مسنون در دو سوره و در چهار آیه نازل شده و خلقت انسان را در محیط خشک بیان کرده به ایه زیر نگاهی کنیم.

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلآئِكَةِ إِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّيْتُه وَنَفَخْتُ فِيه مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَه سَاجِدِينَ-خلق الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ


خداوند به ملائکه خطاب میکند من خالق بشری در صلصال و از حما مسنون هستم (من اول معنی در و دوم معنی از میدهد، این پروسه در سفال و از توده سیاه و خارج شدن آب دفع شونده  از بین این مجموعه است) وقتی آنرا شکل دادم و آراستم و از روح خود در او نهادم او را سجده کنید. همانا انسان را در صلصال خشک شده  و سخت آفریدم. در قرآن آیاتی هم داریم که فرموده من بشر را از آب آفریدم مانند این آیه:


وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا و درآیه دیگر وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْء حَيٍّ

و آیات دیگر ظاهرا با آیه واذ قال ربک للملائکه که انسان در محیط بدون آب  و در سفال خشک خلق شد در تناقض هستند. چه توجیهی برای این آیه داریم که خداوند تمامی موجودات را از آب آفرید و انسان را از سفال خشک. آیا انسان جزء موجودات زنده نیست ؟ آیا به درک خودمان از آیات قرآن شک نمی کنیم . شاید برداشت کلی ما که بر مبنای نظر گذشتگان است اشتباه باشد. در سوره الرحمن نکته ظریفی بیان و به صلصال کلمه کالفخار اضافه شده سفال خشک و بدون آب و در پوسته جامد داغ زمین اولیه به آیه 10 سوره فصلت و پیدایش اقوات مراجعه فرمایید. اقوات غذای بیولوژیکی است و با صلصال و حما مسنون ارتباط مستقیم دارد.

اگر آب کم و ناچیزی هم در بین صلصال و حما مسنون بوده به صورت جهنده خارج میشود. همه این کلمات دارای مفاهیم علمی است و با علم زیست شناسی مطابقت دارد ولی با نظر گذشتگان خیر. بنابراین باید صلب و ترائب را در زمین اولیه جستجو کنیم، صلب و ترائب را در بدن انسان جستجو کردن راه خطا است و نظر قرآن نیست. خداوند ابتدا انسان را در خشکی و در صلصال و از حما مسنون ( رسوب باقی مانده و آب در رفته در بین لایه های سنگ رس) آفرید و آن چیزی که آفریده شد را در آب قرارداد  و از آن نسل های تمامی موجودات زنده را بیرون آورد.

بنابراین معنی


وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا-این میشود و او کسی است که بشررا در آب آفرید و از آن نسبا و صهررا  بیرون آورد. از آب با سایر آیات همخوانی ندارد. نطفه اولیه خلقت انسان در محیط خشک و داغ آفریده شد و نتیجه این آفرینش که تک سلولی اولیه حیات بوده است را در آب قرار داد و از آن نسب و صهر یعنی نسل بعد از نطفه را در آب سویته کرد یا  سر و سامان داد. هنوز انسان کامل خلق نشده که منظور نسب و صهرا معنی نسل او را بدهد. انسان در حال شدن است. از آه این را به وضوح می فهمیم.

نطفه امشاج

این نطفه ابتدا فقط نطفه بود یعنی باصطلاح لخت بود و غشاء هسته ای آن را احاطه نکرده بود ژن اولیه بود که فقط قابلیت تکثیر پذیری داشت ولی خاصیت توارثی در آن ایجاد نشده بود یا  به عبارتی فرمان خداوند در نهاد آن که روح خدا است قرار نگرفته بود و تنها یک نطفه امشاج بود که میشود نطفه مخلوط خود تکثیر پذیر نامید. از ژن RNA یا به عبارتی ژن تکامل نیافته که در پروسه طولانی حیات و بعد از حدود 2/5 میلیارد سال بعد به تک سلولی هسته دار با غشاء هسته ای پیشرفته و دارای ژن کامل DNA که قرآن آن را علقه می نامد. از این به بعد ژن کامل تحت فرماندهی  روح خداوند حیات را به سوی تکامل تا هدف نهائی که خلقت که انسان باشد پیش میبرد.خلق فسوی، قدر فهدی

بنابراین آب مرد نمی تواند نطفه باشد.از نظر پزشکی و علم زیست شناسی هم نطفه همان ژن توارثی مرد است که در یک سیستم حفاظت شده و متحرک قرارگرفته برای رساندن خود به نطفه ماده و انجام عمل لقاح از این سیستم حفاظتی تحرکی استفاده میکند. نطفه نامیدن آب مرد غلط است و منظور قرآن هم این نیست. مطلب مهم وقتی خداوند میفرماید من انسان را در صلصال آفریدم سرگذشت خلقت انسان را بیان میکند در آن زمان از حما مسنون چه چیزی بیرون آمد که ادامه تکامل آن به موجودات زنده و انسان منجر شد. مسلما انسان کامل نبوده بلکه اولین تک سلولی حیات بوده که در آب قرار می گیرد. یعنی نسل اولیه بشر بعد از خلقت از نطفه در آب  قرار میگیرد و دوره تکامل خود را شروع میکند. این را علم زیست شناسی نطفه اول حیات  می داند و قرآن در 1400 سال پیش به این موضوع اشاره کرده و فرموده انا خلقناکم من نطفه. شما را از نطفه  آفریدم نمی فرماید می آفرینم. ما این نطفه را آب مرد گرفته ایم و هزار سال است به خطا رفته ایم و سایر آیات را هم از مسیر واقعی خود بیرون کرده ایم و شبهه  پشت شبهه آفریده ایم. آیات 1 الی 4 سوره سجده موید این نظر است


الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنسَانِ مِن طِينٍ
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ


خداوند است که تمامی شرایط خلقت حیات را فراهم کرد و خلقت انسان را در رس (طین لازب یا سنگ رس خالص) آغاز کرد و سپس نسل او را یعنی نسلی که از بدائ خلق الانسان من طین ایجاد شده بود از مشتقات آب کم قرار داد  و سپس او را شکل داد  و روح خود را در آن نهادینه کرد و سپس طی دوره های طولانی برای او چشم و گوش و قلب قرارداد اما کمتر کسی شکر گذار (این واقعه عظیم )است. این آیه  سلسله  مراتب زمانی خلقت انسان را بیان میکند. ونفخ من روحی قبل از جعل سمع و البصر و فواد صورت گرفته است. مفسران این سلسله مراتب را بهم میزنند و از طین در زمین اولیه  یک دفعه میلیارد ها سال را ول میکنند  وارد نطفه مرد میشوند و سویته هم در درون رحم می آورند. نفخ من روحی و اعضای همینطور تا نظر گذشتگان را توجیه کنند که  واقعیت قرانی این نیست. این آیه اصلا با تحولات درون رحم سر و کاری ندارد. در جنین از ابتدای عمل لقاح نطفه مرد و زن پایه اعضای بدن شکل میگیرد. در نطفه چند روزه جای چشم پیدا است ولی این آیه میفرماید تا مدت ها بعد از سویته و نفخ من روحی هنوز اعضای بدن وجود نداشته و بعد از آن شکل می گیرد. آیا می تواند این آیه در ارتباط  با نطفه مرد باشد. در آیات خداوند بدون پیش داوری تفکر کنیم.

به استناد این آیه قبل از سویته خلق الانسان در صلصال است و نسلی هم که در آیه سوره سجده  اشاره دارد جزأ نسل های شروع خلقت از طین است تا حما مسنون -

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلآئِكَةِ إِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّيْتُه وَنَفَخْتُ فِيه مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَه سَاجِدِينَ. ملائکه که بیکار نیستند که هردفعه جنینی در رحم تشکیل و روح در آن دمیده می شود  او را سجده کنند. خداوند به پدیده خلقت انسان برای یک بار یا  اولین بار اشاره می فرماید.(سجده ملائکه تمثیلی بسیار زیبا و پر معنی است که بحث جالب دیگری دارد که فعلا مجال آن نیست) این تحولات اولیه خلقت انسان در حما مسنون است که نیاز داشته پروسه زمان بر سویته را بگذراند و سپس پروسه زمان بر نفخه روح هم ایجاد شود تا ملائکه به شاهکار خلقت خداوند سجده کنند. پس از دمیدن روح مراحل بسیار زمان بری نیاز داشته تا چشم و گوش و بخصوص قلب دران جاعل شود. آیات بسیار زیبا و علمی است افسوس که ما صم بکم عمیا فهم لا یعقلون هستیم.


سلاله مشتقاتی است که در(یا از) آب به  وجود می اید  آب چکیده ندارد. چیزی که جزء ذات  آب است و جدا می شود و عامل بقا و تداوم نسل بعد از بدائ خلق الانسان من طین می شود و در حیات اولیه نقش داشته است

.بدائ خلق الانسان تا خلق الانسان دوره طولانی سپری شده و آن دوره چهارگانه اقوات است. مشتقات و ترکیباتی که در طین که همان سفال خالص است بیرون آمده  از جمله آب دفع شونده  و حما مسنون که  در اثر حرارت بالا بر روی سفال داغ  ته نشین شده و اصل وجود انسان از همین حما مسنون است و سفال حکم  واسطه را داشته است. دانشمندان به این نکته رسیده اند که سفال حکم  کاتالیزاتور را در خلقت انسان بازی کرده است.

إِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ - اگر در آیه  توجه فرمائید دو بار من آورده شده من اول معنی در و من دوم معنی از میدهد. خداوند انسان را در صلصال و از حما مسنون آفرید. این را علم زیست شناسی اخیرا کشف کرده است .اولین نطفه حیات از بین این جسم سخت صلصال و جسم نرم حما مسنون ایجاد شده است. این مرحله پایان دوره اقوات و احتمالا دوره چهارم آن است ونَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ است.

چکیده آب همان آب است. سلاله آب می تواند فقط عامل شیمیائی H وOH باشد که در بدو تشکیل سنگ رس تا ایجاد مملکول های اولیه د. ان. آ(DNA) تمامی تحولات ایجاد کانی ها و مواد آلی که به اکسیژن نیاز داشتند را برعهده داشته است. سلاله من مائ مهین نقش مهمی درخلقت حیات داشته است.

این عبارت بسیار پر مفهوم و علمی است که قصد دارم انشاء الله مقاله ای در این مورد ارائه دهم .آیه 78 سوره نحل هم نظر گذشتگان را رد میکند وهمان معنی ایه وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلآئِكَةِ را میدهد.

 

وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ -خداوند شما را از شکم امهات بیرون آورد در حالی که چیزی نمی دانستید و برای شما چشم و گوش و قلب قرارداد.اول مفسران لا تعلون شیئا را به طفل تعبیر کرده اند که هنوز علم حصولی ندارند. آیا همه انسان ها بعد از تولد به علم حصولی میرسند. این خطاب کلی است. دوم اینجا شکم امهات معنی شکم مادرانتان نمی دهد. شکم نیای شما در زمان انشائکم در زمین اولیه است زمانی که از این شکم ها بیرون آمدید گوش و چشم و قلب نداشتید.

بعد از بیرون آمدن از شکم امهات یا نیای گذشته انسان در طبیعت  اعضای بدن به مرور شکل می گیرند. این دو آیه دوران تکامل انسان از نفس واحده را در زمین اولیه بیان میکند.


ما می توانیم آیات زیر را اینطور ترجمه و تفسیر کنیم اگر با نظر گذشتگان جور در نیاید  گناهی نکرده ایم  نظر گذشتگان  وحی منزل نیست. خداود متعال هم در قرآن فرموده آیات متشابه دو بطن دارد. ظاهر و باطن و تاویل لازم دارد و تاویل آن را خداوند میداند و راسخون فی العلم .راسخون فی العلم دانشمندان علوم طبیعی هستند که رمز و رموز خلقت را کشف میکنند و در اختیار ما  قرار میدهند. خداوند موضوعات علمی را به زبان تمثیل بیان می کند تا ما انسان های نسل شکوفائی علم آن را کشف کنیم و بر حقانیت خداوند ایمان بیاوریم. این اعجاز قرآن است که تصورات ذهنی را فرو میریزد تا  آنهائی که می گویند وحی رویا است شالوده  فکری خود را بر باد رفته ببینند. آیات زیر هم می شود اینطور ترجمه کرد.


أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ- فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ–آیا شما را از آب  کم و ناچیز نیافریدیم و آنرا در قرارگاه محکم و استوار (غشاء هسته ای) قرار ندادیم تا زمان مقدر شده  بر اساس تقدیر( و برنامه ریزی الهی) و بر تقدیر و برنامه ریزی خود فائق آمدیم و چه برنامه ریزی توانائی انجام دادیم.


أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى- ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى - فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى - آیا انسان نطفه تقدیری نبود که مقدرمیشود. آیا انسان نطفه تحت برنامه ریزی و نرم افزاری الهی (تقدیر الهی) نبود که مقدر میشود.(به بار مینشیند). سپس علقه بود پس آن را خلق کرد و سامان داد و در آن جنسیت نرو مادینگی را (توارث) را قرارداد. دقت فرمائید ذکر و انثی نر ومادینگی است که در ژن ها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. وقتی اسپرم مرد که ناقل خصوصیات جنس نر است و در ژن آن نهفته با اواول جنس ماده تشکیل نطفه میدهند، جنسیت هم بلافاصله در ژن نطفه قرار می یرد نه در علقه که بعد از چند ماه به دیواره رحم میچسبد.

از علقه به بعد مولکول های DNA تکامل یافتند و تک سلولی هسته دار با غشاء سلولی بعد از اکسیژن دار شدن جو زمین سرنوشت خلقتی انسان را در اختیار گرفت و پایه تکامل تمامی موجودات از علقه است. این همان تک سلولی هسته دار با غشاء سلولی و نیای اولیه تمامی جانداران است اعم از گیاهی و جانوری که قرآن آن را نفس واحده می نامد.

از این جهت است که خداوند در سوره علق می فرماید اقرا بسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق این سوره اولین سوره قرآن است و اشاره به علق مهم بودن این مرتبه خلقت انسان است. بخوان بنام پروردگاری که حیات را آفرید- و انسان را از علق خلق کرد-

اگر به این ایه توجه کنیم- وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ .این خود اگاهی قبل ازعلقه در او نبوده وعلقه ابتدای نفخ من روحی است یعنی تکامل ژن و فرمان پذیری داده ها و شروع انسان شدن. زمانی که در شکم امهات خود بودید و از آن خارج می شدید علمی نداشتید این لا تعلون شیئا قبل از شکل گرفتن نطفه بوده. در این آیه هم همین را می فرماید-

ثم جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ.

بنابراین نفخ من روحیه زمانی بوده که نسل، شدن انسان شکل نداشته ولی بعد از علقه علم و آگاهی در نطفه بعدی انسان نهادینه  می شود و بعد از آن اعضای بدن شکل میگیرند. همه این تحولات نمی تواند در رحم زن اتفاق افتاده باشد. طفلی که از رحم خارج میشود اولا علم داشته و دوما اعضای کامل بدن داشته. بنابراین تحولات جنین ارتباطی با خلقت انسان ندارد باز آفرینی خلق اولیه است.علقه حلقه بسیار مهم در سرنوشت خلقتی انسان است. در آیات خداوند تفکر و تعقل لازم است. در نوشتار بعدی انشاء الله به مراحل تکامل انسان از نطفه وعلقه و مضغه و تا  ذریه اخرین قوم و اثبات عدم ارتباط آن با تحولات درون رحم با استناد به آیات قرآن. در ویرایش جدید مقالاتی در خلقت انسان از علقه و مضغه منتشر کرده ام که علاقمندان می توانند به آنها مراجعه فرمایند خلقت انسان با نگاهی جدید و مطابقت با علم روز- پیش نطفه می پردازم با ما باشید.سید محمد تقوی اهرمی مهر ماه 1396 ویرایش جدید اسفند 1397ویرایش جدید 4/2/1399.- ویرایش جدید 3/12/1402

بازدید: 5019

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید