قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ

در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه حیات را آفرید. بر اساس آخرین یافته های علم زیست شناسی پایه و اساس حیات از حما مسنون آغاز شد، توده نرم سیاه چسبنده بر روی سفال داغ و پخته ،ماکرو مولکول های آلی زنجیره ای حامل کد های ژنتیکی . زیبا ترین و پر مفهوم ترین کلمه از مشهودات حیات و این نقطه آغاز تکامل حیات است. هدف این سایت آشنائی بیشتر با قرآن مجید و نگاه به آن با دید و عینک علوم طبیعی و فیزیک است و شفاف کردن موضوعات خلقت کیهان در شش روز ، زمین در دو روز و مفهوم هفت آسمان و خلقت آن در دو روز و اقوات در چهار روز از دیدگاه قرآن و مقایسه آنها با آخرین نظریه های علمی است. موضوع مرگ و حیات، قیامت از دید علم فیزیک و قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مقالاتی در این زمینه تقدیم باز دید کنند گان سایت می گردد به علاوه بر اساس کیف بدأ الخلق شما را با بند پایان و حشرات ایران و عجایب خلقت آن اشنا می کنیم و سایت حشرات ایران تنها سایت حشره شناسی با متنوع ترین انواع گونه های راسته بند پایان در خاور میانه با حدود 20000 عکس دست اول و تصویر برداری شده توسط اینجانب که همه آیاتی از خداوند متعال در حیات زمین هستند. آدرس سایت حشرات ایران .insectsofiran.com

CopyRight © سید محمد تقوی اهرمی.

برای آشنائی با رزومه اینجانب اینجا کلیک کنید.

اینستاگرام     hammanmasnun@

s.m.taghaviahrami94[@]gmail.com

وحی به پیامبران و زنبور عسل در قرآن

 

مقدمه نوشتار

قرآن مجید وحی خداوند به رسول اکرم(ص) است و یک نوع از وحی است که در قرآن ذکر شده و واقعه ای است که رخ داده و در بیداری هم اتفاق افتاده است و دارای شیوه نزول خاص خود است که آن شیوه در قرآن بیان شده است. وحی به زنبور عسل هم شیوه و مفهوم خود را دارد. وحی امر خداوند است  که گاه بصورت قوانین حاکم بر طبیعت و گاه بصورت ابلاغ پیام به برگزیده گان الهی است. برای وضوح و روشن شدن شیوه های مختلف وحی ابتدا وحی به زنبور عسل و فلسفه و مفهوم آن می پردازیم و سپس شیوه وحی به پیامبر اسلام (ص) و موارد دیگر از انواع وحی در قرآن را بیان می کنیم وحی بر اساس آیات متعدد در قرآن دستور و فرمان خداوند است که در نهاد پدیده های طبیعت نهفته است به عبارتی قوانین طبیعت در جهان مادی امر اوست. این امر در در پدیده ها مفهوم خاص خود را دارد.

وحی به زنبور عسل به عنوان یک نمونه از بند پایان در حیات زمین


در دو آیه 68 و 69 سوره نحل خداوند متعال به زنبور عسل وحی فرموده و شیوه زندگی و روش بر چیدن گرده گل و تبدیل آن به عسل را را دستوری میداند از جانب خداوند که در نهاد زنبور عسل گذارده شده و زنبورعسل به عنوان یک نمونه از بند پایان است که در قالب تمثیلی برای انسان بیان شده تا انسان درباره آن تفکر کند  و به مفهوم واقعی و مورد نظر ذات باری تعالی برسد. در آیات زیر توجه و در باره آن تفکر و تعقل نماییم. تفکر و تعقل در آیات قرآن دستورو فرمان خداوند است و مکررا تاکید شده و می تواند امری واجب تلقی شود. متاسفانه این فرمان خداوند را مورد توجه قرار نمی دهیم اگر تدبر و تعقل در آیات را بکار می گرفتیم و خود را از بند تصورات کهن رها می کردیم این همه شبهات به ناحق درباره بسیاری از آیات متشابه وجود نداشت و مفاهیم عالیه آیات متشابه اعجاز خود را نشان میداد. این دو آیه از جمله آیات متشابه در قرآن است ظاهری دارد و باطن. ظاهر آیه مطلوب بیان آیه نیست و خداوند مقصودی خاص از آن دارد که با تفکر و تعقل در آیات باطن آن روشن میشود. خداوند متعال چه مطلبی را میخواهد با این آیات به ما تفهیم نماید. ابتدا آیات را با هم مرور میکنیم و در باره آن تفکر و تعقل می کنیم.

وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ-خداوند به زنبور عسل وحی نمود که در کوهستان و درختان مشجر و داربست های چوبی لانه درست کنید- شیوه و رفتار زندگی و ساختن و محل ساختن لانه برنامه تدوین شده خداوند در ژن زنبور عسل گذارده شده است و امر خداوند فرماندهی آن را بر عهده دارد. امر خداوند در همه پدیده ها از اتم ها تا  حیات روی زمین در فطرت ذاتی نهادینه شده و اینکه همه اشیاء مادی سجده خداوند به جای می آورند باقی ماندن بر فطرت ذاتی خداوندی است و هر چه بر فطرت ذاتی خداوند باقی بماند یعنی در حال اجرای فرمان خدا است و تسلیم ذات باریتعالی شدن سجده به او است. زنبور نمونه ای از خیل عظیم بند پایان است که 80 در صد موجودات زنده را شامل می شوند و بقاء حیات در زمین نتیجه فعالیت این گروه است.
ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ-


پس از ساختن لانه بر اساس رهنمودی که خداوند داده است از ثمرات گیاهان بهره جوئید ، این چنین از درون آنها عسل با رنگ های متنوع حاصل می شود که در آنها برای مردم درمان و شفاء مقررشده. این آیه (پدیده طبیعی ) بر آنهایی که در آن می اندیشند می کنند نشانه ای است.

شیوه زندگی حشرات و جانداران در طبیعت وحی خداوند است که در آنها نهادینه شده. فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ دارای مفهوم بسیار والائی است راهی که خداوند جلوی پای شما قرارداده (خطاب به زنبور می فرماید ) را به پیمایید. رفتار و شیوه زندگی حشرات و سایر بندپایان برنامه ریزی شده است و  بر اساس این آیات مشخص میشود که وحی امر و دستور خداوند است که در درون تمامی پدیده های که خلق فرموده قرار داده شده  و امری است بر اساس روابط  مادی که واقعیت دارد. حشرات و بندپایان از زنجیره های بسیار مهم حیات در کره زمین و برای بقاء حیات ضروری هستند هر موجود زنده در حیات زمین دارای نقشی است که به عنوان دستور خداوند که نمونه ای از وحی است به عنوان نرم افزار خلقت در ژن آنها نهاده شده و موجود زنده از بدو تولد دقیقا آن برنامه تدوین شده در نهاد خود را اجرا میکند. یک گونه کفشدوزک خاصی در سرزمین ما و همان گونه در قاره آمریکا دارای مشخصات یکسان هستند که گذشت زمان و شرایط اقلیمی متفاوت در رفتار و شیوه زندگی آنها تغییری ایجاد نشده. به دلیل اینکه از یک منبع  فرماندهی میشوند. زنبور و بندپایان برای بقاء حیات در زمین از طرف خداوند ماموریت دارند. آیه زیر این مطلب را اثبات میکند.

وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ- يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ- و آنچه در آسمانها (جو هفت طبقه زمین) و آنچه در زمين از جنبندگان و ملائکه هستند براى خدا سجده مى‏كنند و تكبر نمی‏ ورزند- در برابر پروردگارشان كه حاكم بر آنهاست احساس مسئولیت میکنند و آنچه را ماموریت دارند انجام میدهند. ملائکه قوانین طبیعت هستند که به دابه کمک میکنند برای بقاء حیات ماموریت خود را انجام دهند. دابه ریز جنبندگان است پرندگان و پستانداران شامل آنها نمی شوند به مقاله دابه و تکامل موجودات از نظر قرآن مراجعه فرمایید. بندپایان 80 در صد جانوران روی زمین را شامل میشوند که روی زمین و زیر زمین ( تحت الثری) به محیط زیست و درختان کمک میکنند تا اکسیژن لازم برای ادامه حیات زمین را تامین کنند. نمونه گرده افشانی زنبورهای کی از وظایف محوله است.

وحی به رسول اکرم و شیوه نزول فیریکی آن


وحی به رسول اکرم هم یک واقعیت مادی است و خواب یا تخیل نمی تواند باشد. کسانی که وحی را خواب می پندارند به واقعیت قرآن ناآگاه هستند و با عینک تصورات ذهنی خود به مطالعه قرآن پرداخته و ظاهر آیات را مد نظر قرار داده اند به عبارتی با قرآن بیگانه هستند. دو آیه فوق این واقعیت که وحی بر روابط مادی در طبیعت استوار است را برای ما روشن کرده است. خداوند متعال در سوره نجم آیات 1 الی 18 شیوه القاء وحی به رسول اکرم را که بر قوانین مادی بنا گذارده شده را به تفصیل بیان می فرماید. آیه با یک واقعه طبیعی که با وحی هم ارتباط دارد شروع میشود. وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى قسم به ستاره چون فرو میریزد و محو میشود. هوی دارای دو معنی اصلی در آیات قرآن است هلاک و محو شدن و دیگری هوی و هوس تمایلات شیطانی. هوی به مفهوم نابود شدن را در آیات زیر ملاحظه فرمایید. در هر موضوعی یک آیه برای روشن شدن مفهوم آن وجود دارد که ما باید بررسی و تحقیق کنیم و چشم بسته از لغویون قدیم تبعیت نکنیم. آنها لغت ها را با شرایط و علم زمان خود بیان کردند. آیه زیر معنی هوی را بیان میدارد.


حُنَفَاء لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ –حج 31
جزء روی آورندگان به خداوند باشید نه مشرکین، کسی که به خداوند شرک آورد همچون کسی یا چیزی است که از آسمان فرو افتد و مرغی او را برباید و یا تند بادی او را از محل محو کند. تهوی معنی محو شدن از مکان خود را میدهد. فرو افتادن و محو شدن این تداعی معنی را در هوی میدهد. آیه دیگری را مثال میزنیم –آیه 81 سوره طه

كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى-از خوراکی های پاکیزه که رزق و روزی شما کرده ام بخورید و در آن زیاده روی نکنید که خشم من را در پی دارد و خشم من بر کسی فرود اید نابود شدنی است وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى. ما مطلب خودمان را از این دو آیه بر گرفتیم .پس معنی آیه شریفه وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ،قسم به ستاره چون نابود میشود و یا با مقایسه با آیات فوق فرو میافتد و محو میشود یعنی به ناگهان فرو می افتد و محو میشود. علم فیزیک ثابت کرده است که مرگ ستارگان محو شدن آنها در سیاهچاله است. این واقعه بسیار مهم در جهان مادی است. خداوند به این پدیده با عظمت سوگند یاد میکند و مسلما آوردن این آیه در ابتدای شیوه القاء وحی به رسول اکرم(ص) پیام مهمی دارد. خداوند به محو شدن ستاره در سیاهچاله قسم یاد میکند که اولا وحی حقیقت دارد و دوما از همین شیوه فیزیک کوانتومی برای نزول وحی استفاده شده. چرا که سیاهچاله ها به محدوده علم کوانتوم مربوط می شود. تاکنون کسی به این قسم و چرایی آن و ارتباط آن با وحی به رسول اکرم(ص) توجه نکرده اند. این آیه جزء شیوه نزول وحی بشمار می آید این جا سیاهچاله و کرمچاله نکات کلیدی بحث وحی به رسول اکرم(ص) است. خداوند ابتدا نکات کلیدی بحث را بیان میکند برای تشحیذ ذهن و سپس به مطلب خود می پردازد.آیات بعد را پی می گیریم

مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى- که رسول خدا نه گمراه است و نه در مانده
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى – و از روی هوی و هوس یا تخیلات ذهنی سخن نمی گوید(خواب نمی بیند)
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى- این یک وحی است که ابلاغ شد-وحی است که به او وحی شد. تاکید بر واقعیت امر و در بیداری دارد. 
حال این وحی چگونه صورت گرفت و شیوه ابلاغ چه بود. اینجا نیاز به تفکر و تعقل است. حمل کننده این پیام و ساختار مادی آن چیست و چطور پیام به دل حضرت نشست.


عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى-یک نیروی فوق العاده قوی و فشرده به او یاد داد. این نیرو مسئولی دارد که جبرییل است. مدیریت انجام آن با این ملک است ولی نیروی بسیار قوی و فشرده و شدید القوی را دراختیار دارد است. البته در آیه تنها به نیروی شدید القوی اشاره کرده و در آیات دیگر به ملائکه ابلاغ وحی به رسول اکرم(ص) اشاره شده. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‌ قَلْبِكَ- حال خصوصیات این نیرو چیست؟ حال اینکه شدید القوی خود جبرییل است یا ابزار ارسال وحی در اختیار او. از آیه چنین برمی آید که اشاره به یک نیروی بسیار قوی است که از جنس انرژی است، زیرا روح الامین ملائکه است و مادی نیست و ملائکه نیرو است. 


ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى-نیروئی که در دو افق رویداد مستولی و مسلط بود. مره به معنی مسیر و گذرگاه هم ذکر شده (تفسیر المیزان) در جهان مادی تا نزدیک رسول اکرم امتداد دارد در حالی که اصل آن در عالم ماوراء جهان مادی یعنی عالم غیب قرار دارد. همزمان ذومره است. گذر گاه عالم غیب و گذرگاه جهان مادی.


وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ‌در حال که اصل آن در افق اعلی قرار داشت و افق اعلی عالم غیب است. این عالم غیب کجاست، جایی که ستاره در آن محو و نابود میشود یعنی از نظر علم فیزیک محدوده ای که جهان مادی از آن نشات  گرفت پلانک یا سینگولاریته کیهانی محدوده ای است که کیهان از هیچ ابداع شد از سینگولاریته یا به عربی از احدیت سر چشمه گرفت یعنی محدوده خدا که صمد است و احد. ستاره در فشردگی سیاهچاله محو می شود یعنی به خدا می پیوندد وهیچ می شود یعنی دیگر تعریف ماده را ندارد. برمیگردد به اول مره. پس شدید القوی نیروئی است که قوی  و فشرده (صمد)است همزمان در دو افق رویداد قرار دارد. زمان و مکان بر آن مستولی نیست در حالی که اصل آن در افق الاعلی است تا نزدیکی پیامبرآمده. این تعریف کرمچاله در فیزیک است که به ریسمان های کوانتومی هم گفته میشود.


ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى وسپس به حضرت نزدیک شد. همچنان آمد تا نزدیک حضرت رسید.


فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى-تا به نزدیکی او رسید که تنها به اندازه یک کمان با او فاصله داشت. از افق اعلی تا نزدیک رسول اکرم(ص). میلیارد ها سال نوری درازای این ریسمان اطلاعاتی است و پیام خداوند در برهه ای از زمان به رسول اکرم(ص) با شیوه خاصی ابلاغ می شود که در دل حضرت ذخیره میشود و یا می نشیند. این ریسمان مخابراتی و انتقال داده  الهی مسلما  نمی تواند از جنس ماده باشد. محدوده کوانتومی بر آن حاکم است و این ریسمان از نوع کرمچاله است، همان کلمه کلیدی نهفته در وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى. قسم به ستاره چون محو و نابود میشود. فیزیکدانان مفهوم این واقعه را خوب درک میکنند.


فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى- در این حال وحی که باید ابلاغ میشد انجام شد. از این فاصله به اندازه طول یک کمان اطلاعات از ریسمان کوانتومی به وجود مبارک حضرت منتقل شد. گیرنده این اطلاعات روح است که آنهم از سنخ امر خدا است. بنابراین خداوند متعال میخواهد به ما نکات ظریفی را در نزول وحی بیان کند.


اول این یک واقعیت است که در جهان مادی اتفاق افتاده 
دوم خداوند از ابزار کوانتومی که رابط جهان مادی و جهان ما فوق مادی افق الاعلی است استفاده کرده است.
سوم در بیداری است نه خواب و تخیلی


اینکه در روایات و احادیث بیان شده که حضرت در زمان دریافت وحی دچار حالات روحی خاصی میشدند دقیقا فاصله این ریسمان به اندازه یک کمان تا بدن حضرت این تحولات را ایجاد می کرده زیرا ریسمان حالت کوانتومی و فشردگی خاصی دارد که تماس با بدن به آن لطمه شدید وارد میکند و فاصله رعایت شده و انتقال داده ها به DNA بر بدن مادی تاثیر گذار است. بیان شیوه نزول وحی از معجزات علمی خداوند است. خلاصه آیات نزول وحی را مجددا تکرار می کنیم.

اول اینکه عامل ارتباط با حضرت نیروی فوق العاده قوی بود شدید القوی بود .دوم اینکه پیام از ماوراء جهان مادی افق الاعلی به جهان مادی امتداد داشت و پیام را در یک لحظه ابلاغ می شود. این نیروی فوق العاده قوی و فشرده ذومره است همزمان در جهان مادی و جهان غیر مادی استیلا دارد. هنگام پیام رساندن سر دیگر آن ریسمان مخابراتی در افق اعلی است ولی پیام از این شدید القوی ثم دنا فتدلی همینطور نزدیک میشد .این مفهوم این آیات است که میتوان برداشت کرد. برای روشن شدن موضوع سری به فیزیک کوانتوم بزنیم که چگونه اطلاعات با سرعتی آنی میتواند از افق رویداد خارج از جهان مادی به هدف معینی رسانده شود.

شیوه نزول وحی بر قوانین طبیعت بنا شده است


این رویداد انتقال اطلاعات از جهان غیر مادی یا عالم غیب است به نقطه معینی در جهان مادی و توجیه کوانتومی دارد .سیاهچاله ها محلی هستند که اجزای مادی یک ستاره به جائی که سینگولاریته حاکم است بلعیده و در آن محو میشوند. سینگولاریته محدوده ایست که قوانین و تعینات مادی محو و نیست میشود.


ریسمان کوانتومی یا کرم چاله


در این جا نیروی بسیار قوی و فشرده حاکم است به طوری که اگر نور در فاصله بسیار زیاد به آن نزدیک شود خمیده و در آن محو میشود. کرم چاله ها ریسمان های باریک و بسیار فشرده و دارای ابعداد زیادی است- برای وارد شده به این بحث باید سه موضوع اصلی علم کوانتوم را شناخت اول ریسمان های کیهانی دوم ، تنیدگی کوانتومی یا وابستگی کوانتومی وسوم دور فرستی کوانتومی یا تله پورتیشن کوانتومی. موضوع جهان موازی، ضد ماده ، مساوی بودن ماده و ضد ماده، ریسمان کیهانی ،موقع ایجاد ریسمان کیهانی و تنیدگی کوانتومی ، همه موضوعات و نظریات تایید شده علمی هستند. فیزیکدانان و اخترشناسان فیزیکی با این ها آشنا هستند. ریسمان های کوانتومی یک پدیده بسیار جالب در علم فیزیک است. ابتدا به صورت یک نظریه بروز کرد برای اولین بار در سال 1976 توسط کیبل فیزیک دان امپریال کالج لندن مطرح شد .و بعد از آن پنج تئوری دیگر از آن منشعب شد که همه در این زمینه ابراز شد و درباره ریسمان کوانتومی بحث میشد و کم کم ریسمان کیهانی از آن منشعب شد که ما بیشتر ریسمان کیهانی را مد نظر داریم .این تئوری در حقیقت تئوری سوپر ریسمان است که به ریسمان کیهانی نامیده شد و محل تجمع چهار قانون اصلی فیزیک است که باهم ادغام شده اند که یک مجموعه واحد را تشکیل میدهند .نیروی گرانش در چهارچوب تئوری کوانتومی عملا واکنش غیر گرانشی کوانتومی را از خود بروز میدهد. بر خلاف مدل استاندارد فیزیک ذره ای، در تئوری ریسمان کیهانی چهار نیروی اصلی طبیعت که جهان مادی را تشکیل میدهند بصورت ذره به مفهوم یک نقطه خود را نمایان نمی سازد، بلکه یک شیی ( شیئ هم نمی توان اطلاق کرد چرا که مفهوم مادی دارد ) یک بعدی با حرکت لرزشی شاید کوانتومی ، این پدیده را ریسمان کیهانی می نامند. این ریسمان خودش خاصیت یا ماهیت تکینگی دارد. به زبان قرآن ماهیت احدیتی دارد یعنی محیطی که مستقیما از نور ذات خداوند منشا می شود مانند کیهان که از هیچ بوجود آمد و از نور ذات باری تعالی ایجاد شد. یعنی حد فاصل جهان مادی و عالم غیب. این را علم فیزیک میگوید. سینگولاریته بر آنها حاکم است یا به فارسی تکینگی و به عربی احدیت.


در ماهیت احدیتی مختصات ماده حاکم نیست بسیط و فشرده یا صمد است . از همان محدوده پلانک در زمان ابداع کیهان به وجود آمد انشاء شده است درست قبل از باز شدن محدوده کیهان و قوانین فیزیکی ، نسبیت عام و خاص اینشتین و مکانیک کوانتومی در آن اعتباری ندارند چون در آن ماده وجود ندارد و زمان و مکان آن را فرا نمی گیرد. بسیار فشرده و تو پر است با چگالی فوق العاده زیاد و از این جهت علم آن را سیاه چاله دراز یا کرمچاله مینامد. باریکی آن به اندازه یک میلیاردم میلیاردم بیلیاردم متر است ده به توان منهای 31 متر . یک تسبیح را در نظر بگیرید که دانه های آن ذره بنیادی است منتهی این دانه ها بهم چسبیده اند .یک تونل بسیار باریکی در خود ایجاد میکنند و حرکت ارتعاشی خاص خود را دارند که بر فضای اطراف خود تاثیر میگذارد. ماهیت خاصی بر آن حاکم است ماهیت کوانتومی از نوع محدوده پلانک در اثر نوعی حرکت لرزشی خاص بر اطراف خود تاثیر کوانتومی می گذارد . ریسمان کیهانی که سر تسبیح آنطرف کیهان ته آن اینطرف کیهان .این ریسمان ها بسیار زیادند و هویت فضا را تشکیل داده اند آیه 7 سوره نازعات به این ریسمان اشاره کرده است


وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ قسم به فضا که ذات آن بر شبکه شبکه استوار است که شما در باره قرآن قول مختلفی (هر کس هر چه دلش خواست تفسیر میکند) بیان میکنید(بگو) تا هر که از آن برگشته برگشته باشد. مرگ بر موضوع تراشان دروغین باد. مانند مخترع موضوع رویای رسولانه. کلمه و اسمائ ذات الحبک در میان آیات موضوع قیامت بیان شده و اینجا هم خداوند به پدیده بسیار مهم جهان خلقت فضای شبک شبکه اشاره میکند که در قیامت در انتقال داده های کتاب مبین نقش موثری دارند این ریسمانها اطلاعات را بسیار سریع و آنی منتقل میکنند. به مقاله فیزیک کوانتوم و قیامت در قرآن مراجعه فرمائید .بنابراین مفهوم شدید القوی در انتفال داده ها روشن شد.


مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى-آنچه را دل دید انکارش نکرد. دل در اینجا خواسته است ابتدا چشم میبیند و دل میخواهد. چشم یقین بودن آن را تایید میکند و دل میطلبد.

کلمات در فاصله معینی از بدن تاثیر خود را بر ژن انسان میگذارد. شدید القوی میتوانست از افق رویداد آن را بر قلب حضرت بنشاند. موضوعات ظریفی در علم توارث و فیزیک کوانتوم است که علم  دارد این ها ثابت میکند ولی لغویون قدیم در معانی کلمات در هزار سال قبل نمی توانستند تعریف واقعی را بیان کنند. معانی را باید با استعانت از علم روز در آورد. شدید القوی نیرو یا انرژی فشرده و قوی معنی میدهد. در آن زمان نیرو و انرژی و فشردگی و چگالی هنوز خلق نشده بودند ولی خداوند می دانست که این کلمات میشوند کلمات کلیدی دنیای شکوفائی علم. 


أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى-آیا در آنچه او دیده جدال میکنید. آنچه دل آنرا دید یعنی به یقین باور کرد درباره آن جدال میکنید ( و آنرا رویای رسولانه می پندارید). گویا هم اکنون قرآن نازل شده و به بحث های روز می پردارد. این نوع وحی اختصاصی است و مشمول همه نمی شود که در ذات آنها نهاده شود. بیان شیوه نزول وحی به رسول اکرم(ص) دارای پیامی خاص است که خداوند برای ارسال وحی دارای شیوه علمی و از روش علمی مخلوق خود استفاده میکند. قرآن کتابی است مفصل و دارای آیات فراوان که یک بار همه آن بر قلب حضرت مینشیند و سپس به مرور زمان توسط جبرییل از حافظه به زبان جاری میشود و در دفعات بعد دیگر شدید القوی نیست.


وحی در سایر آیات هم داریم که برحسب مورد معانی خاص خود را دارند. وحی به مادر حضرت موسی، وحی به حضرت مریم(ع) که هر کدام مقاله مفصلی نیاز دارد. ما مورد وحی که اوامر و دستور خداوند به پدیده های طبیعی است دستوری که حشرات، زمین و آسمان بر اساس آن اوامر ادامه و بقاء دارند. آیه بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ. هنگامی که امری در دستور برنامه ریزی خداوند قرار گیرد می فرماید باش و میشود. در آیه زیر هم فقال لها و للارض بر دستور ابلاغی برای استواری بر یک هدف قانونمند صادر میشود. یقول و قال هم نوعی وحی هستند در قالب قوانین طبیعت.


ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ‌ پس از خلقت زمین در دو دوره و برنامه ریزی اقوات(قدر فیها اقواتها که متاسفانه اکثر مفسرین محترم به اشتباه قدر را با خلق کردن معنی کرده اند) بر روی پوسته جامد زمین در چهار دوره به جو زمین که وجود نداشت میپردازد در حالی که دودی یعنی تیره و تار و مملو از غبار آتش فشان ها بود. و به سمائ زمین و زمین ابلاغ می فرماید در این وضعیت قرار گیرید و گرفتند. فقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِي- پس سمائ زمین که صیغه مونث دارد میفرماید پس آن را طی برنامه ریزی مدون زمان بر به هفت آسمان تبدیل کرد. این جا هم مفسرین قضاهن را خلق کردن معنی کرده اند که اشتباه زیان آوری برای قرآن است و ایجاد شبهه فراوان کرده اند) و اوحی فی کل سمائ امر ها. در هر طبقه آسمان قوانین مربوط به خودش را وحی کرد. وحی اینجا ابلاغ قوانین و دستورالعمل است که باید بر آن باقی بمانند.

وحی در اینجا و وحی به رسول اکرم و وحی به زنبور عسل هر کدام تاویل خودش را دارد. زنبور عسل نمونه یک بند پایان است رفتار زندگی و فعالیت هر کدام بر اساس فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ است .بر طریقی که خدا در نهاد شما گذاشته عمل کنید. هر کدام ماموریت خاصی برای بقاء حیات در زمین را دارند. بسیاری از بند پایان و حشرات بعد از جفت گیری نر و ماده وظیفه نر تمام می شود ومی میرد و نوع ماده تخم می گذارد در یک مرحله یا چند مرحله و می میرد. تخم ها رها می شوند و نوزاد ها که از تخم بیرون می آیند. نه پدر دارند و نه مادر ولی به محض بیرون آمدن دقیقا برنامه زندگی خود را میدانند. امر خداوند فرماندهی رفتار زندگی را بر عهده دارد. ژن تنها اطلاعات آن را دارد ولی کی فرمان شروع زندگی را میدهد. در غیر حشرات این الگو وجود ندارد مادر نوزاد را تحت حمایت قرار میدهد تا رشد کند و بتواند ادامه حیات دهد. دابه ریز جنبندگان هستند که ماموریت دارند با ملائکه بقاء حیات در زمین را تضمین کنند. به تصویر زیر نگاه کنید.

منظره بسیار جالب و گویا از بحث ما است. نوزاد های یک حشره از راسته سن ها همه از تخم بیرون آمده اند. دور پوسته شفیره خود حلقه زده اند و منتظر فرمان هستند که هر کدام بار زندگی را به تنهائی به دوش بکشند و این تنها جشن تولد آنها است در کنار خواهر و برادر ها و پدر و مادری وجود ندارند. زندگی پر از فراز و نشیب و دشمن فراوان. آنها می دانند چکار باید بکنند و خداوند قاسلکی سبل ربک را به آنها ابلاغ کرده است و حیات این چنین با قدرت خداوند تداوم می یابد. شگفتی های قرآن را کشف کنیم و ذهن را از تصورات غلط درباره نشانه های طبیعت که در آیات متشابه بیان شده آزاد کنیم تا واقعیت های آن عیان شود در عصر علم و تجربه هستیم و جوانان مسلمان ادله علمی برای اعتقادات خود میخواهند. تصورات ذهنی گذشتگان مورد مصرفش گذشته بازنگری در آیات متشابه ضرورت زمان ما است. خداوند به همه ما توفیق درک واقعیت های قرآن را عنایت فرماید. سید محمد تقوی اهرمی 7 تیرماه 1398 مصادف با سالگرد شهادت حضرت امام صادق(ع) بنیانگذار تدبر و تعقل در آیات قرآن-ویرایش و اصلاحیه جدید تیر ماه 1399

حور العین در قرآن مفهوم زن زیبای سیه چشم نمی دهد

مقدمه نوشتار

قرآن دارای جهان بینی خاصی است. کسانیکه قرآن را درک کرده باشند  به راحتی می توانند تصورات ذهنی غلط را که با قرآن مطابقت ندارد تشخیص دهند و با کمک سایر آیات و منطق عقلی واقعیت آن بیرون آورند. اعراب صدر اسلام دارای فرهنگ و تصورات ذهنی خاص خود بودند. قرآن سعی کرده است  این تصورات غلط آنها را در قالب  تمثیل ها اصلاح کند. قرآن از کلماتی استفاده کرده است که برای اعراب جاهلیت قابل فهم باشد. اعجاز قرآن در این است که از همان کلمات رایج در عرب جاهلیت مطالب علمی روز را در قالب کلمات و با استناد به معنی نهفته در آن بیان داشته تا ما در عصر شکوفائی علم برای رسیدن به حقانیت خداوند  آنها را  کشف نمائیم. اینکه برخی بگویند ما  باید از همان مفاهیمی که عرب جاهلیت از آن کلمات فهمیده  استفاده کنیم و معانی دیگر کلمات که  لغویون قدیم بکار نگرفته اند باطل است، یا تحجر کهن بر باورشان نشسته و یا مغرضند و می خواهند بگویند  قرآن تنها به آن زمان تعلق دارد و علوم تجربی در تفسیر قرآن کاربرد  ندارد.

آن ها  قرآن را درست  درک نکرده اند و در تصورات ذهنی خود غوطه ورند. قرآن  بسیاری از آیات که با  واقعیت های علمی سر و کار دارند را در قالب تمثیل بیان داشته است. کلماتی که در آیات متشابه بکار رفته  دارای مفاهیم  اصلی و فرعی هستند. مثلا وقتی خداوند متعال می فرماید قل هو الله احد الله الصمد، احد و صمد هر کدام معانی مختلفی دارند حال کدام معنی مد نظر ذات باری تعالی است. آیا  لغویون قدیم می توانستند مفهوم احد و صمد را درک کنند. حدود دو قرن است که  این دو کلمات وارد  فرهنگ علم  اختر شناسی و فیزیک شده و دانشمندان اخترشناسی  اثبات کرده اند که کیهان از احدیت و صمدیت و از عدم ایجاد شد. آنها موضوع خداشناسی را در مفاهیم  فیزیک به کار نبرده اند ولی  تعاریف بیانگر این است  که انرژی ناب که فوق العاده  صمد بوده است (چگال بوده) در محدوده  احدیت منشاء پیدایش کیهان بوده است. احد و صمد دو صفت ذاتی خداوند هستند که کیهان از آن پدید آمد و آیات  قرآن هم به آن تلویحا و در قالب تمثیل اشاره کرده است. خلقت کیهان و احدیت. بسیاری از مفاهیم با ابزار علوم طبیعی کشف می شوند و مفاهیم خود را بدست میآورند بنابراین باید منظور آیات را کشف کرد.


مفاهیم اصلی و فرعی کلمات و نقش آن در بیان حقیت یک مطلب


علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در این باره مطلب ارزنده ای بیان داشته که عین آن را نقل می کنیم- ترجمه تفسير الميزان ،ج 20 ،ص 286


"در پایان یک نکته دیگر می تواند مد نظر قرار گیرد که نوع  واژگان در همه زبان ها دارای معنای اصلی اند، اما بعضی از آن ها به تدریج معنای اصطلاحی و حتی عرفی به خود گرفته در مکالمات و مفاهمات عامه  کار می روند و چه  بسا استعمال اصطلاحی و عرفی آن بر معنای اصلی سبقت می گیرد تا آن جا که معنای اصلی به کلی فراموش می شود، این گونه استعمال و بیان، استعمال و بیان کنایی و یا استعاره ای است که در استعمال عرفی از معنای اصلی اش جدا شده معنای دیگری به  نحو شایع جایگزین  آن می شود. زبان عربی نیز از این قاعده مستثنی نیست. به طور مثال بکارت به معنای تازه و بکر بودن است، اما  این  واژه در مفاهیم عرفی اهل همان زبان  و زبان های دیگر معنای خاص به خود را پیدا کرده است که البته بی مناسبت با معنای اصلی نیست، و یا  فرج در عربی به معنای شکاف است. اما این واژه  از معنای اصلی اش دور شده و به معنای خاص در مورد زن به کار می رود"


در قرآن کلمات فراوانی هستند که به این سرنوشت دچارشده اند و طبیعی است که آیات متشابه که با علم طبیعی سر و کار دارند باید  به زمان خودش عیان شود. این کلمات از قبیل حورالعین، غلمان، ولدان، صلب و ترائب، قاصرات، خیرات، فراش، ابکار و منی و بسیاری دیگر که بیشترین شبهات را به  قرآن تحمیل نموده اند و بازار معاندین و سروش ها و دکتر سها ها از برکت تحجر فکری ما گرم است و فعال.

تمامی تفاسیری که توسط ابن عباس و پیروان او در صدر اسلام البته بعد از فوت  حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت علی(ع) مطرح شده  دقیقا پایه تصورات ذهنی تمامی مفسران دو الی سه قرن پس از اسلام  را  شکل داده اند. بنا به ضرورت زمانی خط عربی از خط کوفی به عربی امروزی تغییر یافت، کسره ،فتحه و ضمه و سپس قواعد زبان عربی تدوین شد. بسیاری از کلمات در فرهنگ عرب جاهلی دارای  مفاهیم  بومی بودند. آن طور که علامه محترم در المیزان بیان داشتند. نمونه آن که با این نوشتار در ارتباط است کلمه حورالعین است.

همه ما با مفاهیمی که از ابن عباس و مفسرین بعد از ایشان از قول ایشان نوشتند و یک تفسیر را ارائه دادند آشنا هستیم که متاسفانه تا امروز پر و پا  قرص به آن پایبندیم. حورالعین در فرهنگ عرب جاهلی زن زیبا سیه چشم سفید چهره با چشمان درشت است. چرا این کلمه مفهوم زنان زیبا و سفید چهره را پیدا کرد دلیل خاصی دارد. زنان صدر اسلام خودشان را در چادر مشکی می پوشاندند و بر روی صورت و چشم ها نیز نقاب می زدند که صورت و چشمان آن ها نا پیدا بود دقیقا مانند زنان داعشی. آن ها را در اندرونی خانه محصور نگه می داشتند. (جهان بینی قرآن مخالف این  رویه است و هر ساله در مراسم کنگره حج نکات  مهم جهان بینی قرآن در معرض اعمال حج به مسلمان تذکر داده می شود مانند مخلوط بودن زن و مرد در طواف دور کعبه و زنان نباید  صورت خود را بپوشانند  و به جانوران حتی یک پشه و مگس  لطمه وارد نشود و نکات دیگر که فلسفه خاص خود را دارد) برخی مواقع سفیدی پوست صورت و سیاهی  چشم  از زیر حجاب عیان می شد. از روی  پوست سفید  و چشمان مشکی و درشت می دانستند که اینان زیبا هستند.

حور هم معنی آشکار شدن چیزی که نبوده (یک لحظه ظاهر می شده و به چشم می آمده  و چشم از دیدن آن حیرت زدن می شده) این آشکاری هیجان انگیز برای مردان عرب لذات دیدنی به آن ها دست می داد که معنی صحنه دیدنی هیجان انگیز، لذت از دیدن که با شهوت مردانه وارد تصورات ذهنی می شد و کم کم در زبان عامیانه صفتی شد برای توصیف زنان عرب. مثلا کلمه نورالعین که به فرزند گفته می شود و نصب العین عملی که الگوی قرار داده می شود و هم چنین قره العین معنی اصطلاحی آن فرزند است که با معنی اصلی متفاوت است. این کلمات از مفاهیم واقعی دور شده ند و رنگ اصطلاح به خود گرفته و مد العین هم داریم نگاهی طولانی به سوژه که همراه با شوق و شعف باشد. این مفاهیم فرعی کلمات وارد ادبیات لغویون قدیم شدند. دو نمونه از تفاسیر را ملاحظه کنیم.


"واژه «حور» از نظر لغت به معناى «خروج از حالت سابق و تبديل به گونه جديد» است-حسن مصطفوى، التحقيق فى کلمات القرآن، ج 2، ص 335." این معنی دقیقا با قرآن مطابقت دارد که بیان می شود.


مفسران ديگري، مانند مجاهد ابن جبير (متوفي: 104ق) طبري، در تفسير، (جلد 27، صفحه 102)، ابن‌كثير در صفات ‌الجنة، (صفحه 110 به بعد)، حورالعین را زن زیبا و سفید چهره سیاه چشم و از قول ابن عباس نقل کرده اند كه استعاره به رنگ ـ زرد كم‌ رنگ ـ مربوط به نظرياتي است كه  باكره‌ هاي بهشتي از زعفران آفريده شده‌اند.
حديث منسوب به ابن عباس (متوفي: حدود 67-ق) بيان مي‌كند: حوريه‌ هاي بهشتي از چهار ماده ساخته شده‌اند: مُشك، كافور، عَنبر و  زعفران (معاد شناسي اسلامي، تأليف مك دونالد، ص371)
مقاله حورالعين (Huris) نوشته -ماهر جرار- در جلد دوم دایرة‌ المعارف قرآن ليدن که توسط دکتر محمد حسن زمانی ترجمه، بررسی و نقد شده در آن به مطالبی بر خورد میکنیم که واقعیت های دو الی سه قرن بعد از ظهور اسلام تفکرات حورالعین را منعکس کرده است. تصورات ذهنی ما هم از آن برداشت ها ناشی شده است. در ترجمه و تفاسیرکنونی آثار آن مشاهده میشود. مطلب زیر از مقاله دکترحسن محمد زمانی عینا نقل میگردد.


"از آغاز نيمة اول قرن دوم هجري ـ هشتم ميلادي وعده به حوريه‌ هاي بهشتي براي تشويق و تحريك مردم به جهاد به كار برده مي ‌شد (ر.ك. جرّار، مصارع ‌العشاق، 9ـ37). يك شهيد حوريان را در عالم رؤيا مي ‌بيند و آن‌ها وي را به دنيا يشان دعوت مي ‌كنند. اين احاديث در محافل و گروه‌هاي جنگجويان پارسا و زاهد گسترش يافت و سپس به اقوال معروفي تبديل شد كه يك ايدة مشتركي را منتشر مي‌كرد. دو جنبه‌ اين قضيه (اين ايده) عبارت‌ است از «مرگ  يا باكره‌هاي بهشتي»، يا «حوريان يا مرگ». حوريان بهشتي خودشان را به عنوان عشق جنسي بروز مي‌ دهند كه در پي جاودانگي و وحدت ابدي است.
احاديث متعدّد ديني بيان مي ‌كنند كه آرزويِ بشر برای برآوردن آرزو و عشق عاطفي از طريق وحدت با تقدس (پاكي‌ها) است، تا بدين ترتيب به اين آرزوها يك واقعيّت جاودانه فراسوي مرگ دهند و نیروی مثبتي به واسطه ذكر حوريان براي ناديده  گرفتن مرگ فراهم  نمايند".


گفته فوق امروزه در باره تفکرات داعش صدق می کند که یادگار افکار تحجر گرائی کهن است. ما هر جرار محقق بزرگ عرب زبان معاصرکه در جمع آوری اسناد و مدارک در باره برخی کلمات و روایات تلاش گسترده ای داشته و استفاده از آن برای تاریخچه کلمه حور و زنان بهشتی که برای اولین بار وارد ادبیات عرب شد برای ما مهم است. ماهر جرار در مقاله حورالعین به مدارکی اشاره کرده و به قول دکتر محمد حسن زمانی این مقاله نقاط قوت و ضعف دارد که ما نقاط قوت که واقعیت وجود احادیث و روایات در سنت کهن که بیشتر از اهل سنت نقل شده دو مطلب را بیرون می اوریم وبه بحث خود ادامه میدهیم. ایشان در مورد حورالعین در سنت از نظر مفسران نخستین مانند ابن عباس (م:67ق)و مجاهد بن جبیر(م:104ق) ابن زید و طبری استفاده کرده و ما می خواهیم استدلال کنیم که همه مفسرین همان تصورات کهن را با تغییرات اندک ولی ماهیتا مفاهیم یکسان را نقل کرده اند و به جهان بینی قرآن و آیات مربوطه و عقلانیت توجه نکرده اند. ما از دو منطق حورالعین را بررسی می کنیم اول دلیل عقلی و دوم دلیل سندیت آیات قرآنی.


دلیل عقلی و مقایسه با جهان بینی قرآن


قرآن کتابی است آسمانی و از جانب خداوند برای هدایت کل انسان ها نازل شده و مختص یک گروه خاص نیست. شان قرآن بالاتر از این است که تمایلات شهوانی مردان جاهلی عرب را به رسمیت بشناسد و در بهشت زنان زیبا مورد نظر آن ها را در جایگاه هائی محصور نگه دارد تا  دست هیچ  جن و انس به آنها نرسد و با آنها تماس جنسی نداشته باشند. گویا در قیامت هم مجرمین دنبال کار خلاف هستند و آیات بیشمار قرآن که در بهشت هیچ  تفکر گناه و جرم وجود ندارد توجه  مفسرین ما را جلب نکرده. مثلا اگر درست باشد مومنان مرد از جنس سیاه، چینی، ژاپنی مجبورند تسلیم خواسته های نفسانی مردان عرب در قیامت بشوند و زنان مو بلوند چشم باریک سبزه و سیاه چهره را یا زنان عادی که نعمت زیبائی کمتری دارند در بهشت قرب و منزلت ندارند و مردان فوق باید بالاجبار شرایط را قبول کنند. زیرا خداوند متعال آن ها را بدون رضایت و تمایلات به عقد حورالعین در آورده است. یعنی هر فرد مومن یک یا چند (در تفاسیر قدیم تعداد زیاد نقل شده تا چند هزار هم در روایات جعلی ذکر شده است) و زوجناهم بحورالعین با زنان بهشتی مورد نظر مردان عرب  تزویج کرده است ؟زوجنا هم گذشته است یعنی خداوند متعال سیستمی مقرر فرموده که هر مرد مومن مخلدون شود (بهشتی شود) قبلا حورالعین او برایش زوجنا هم شده. بعلاوه تکلیف زنان چه می شود و هزار دلیل غیر منطقی دیگر که با عقل و منطق و جهان بینی خداوند در تضاد است. بنابراین باید به این گونه تفسیر ها که حورالعین زنان زیبا و مخصوص مردان هستند شک کنیم و به دنبال واقعیت آن بگردیم.


دلیل قرآنی با استناد به آیات قرآن


اساس جهان بینی قرآن شرح مادی بودن قیامت است که جمیع خصوصیات جهان مادی را دارد و ماهیت آنها هم مانند ما جسمانی است. قرآن می فرماید ما شما را پس از مرگ دو باره زنده میکنیم. یعنی با بدن مادی همین بدن دنیوی بر میگردانیم. تمامی تمثیل ها خصوصیات مادی دارند. زمین قیامت همین زمین است ولی زمین دیگر نکته جالبی در آن نهفته. در آیات باید تفکر و تعقل کرد چشم بسته مطلبی که نظر گذشتان بوده را نباید  قبول کنیم. آیات متشابه هستند  و ما فقط تعریف حورالعین را از لغت نامه که همه از لغویون قدیم نقل کرده اند را در می آوریم که زن زیبا است و بعد ظاهر آیه را می بینیم و تفسیر می کنیم و فکر می کنیم در قرون گذشته که علوم طبیعی در شکوفائی نبودند و کسی سئوالات علمی را مطرح نمی کرد قرار داریم. حال این آیه را بررسی کنیم.


يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار-زمین است ولی زمین دیگریِ. آیاتی در سوره های واقعه ،انفطار و تکویر، بوضوح جمع شدن زمین، خورشید و ستارگان را مطابق آخرین نظریه علمی بیان داشته است. قبری به مفهوم گودالی که مردگان از آن برانگیخته می شوند در قیامت وجود ند ارد.


بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ- أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ- قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظ ٌ- کافران گویند عجیب است وقتی مردیم و خاک شدیم دوباره زنده شویم و خداوند پاسخ می دهد می دانم که زمین چیزی از شما باقی نمی گذارد ولی نزد ما کتاب حفیظ است. داده های شما در هارد دیسک آفرینش در دست ما است. یعنی از داده ها انسان دو باره زنده می شوند و اجداث معنی  پنهانگاه  می دهد که ما به قبر تاویل می کنیم. بنابراین این زمین همراه کیهان از بین می رود، زمین دیگری که همزاد این زمین است در جهان موازی وجود دارد وقتی زمین نابود می شود قاعدتا همزاد آن هم باید  نابود شود چون به  هم  وابسته هستند. دو جهان موازی واقعیتی که در قرآن بیان شده . آیه زیر می فرماید هنوز خدا را آن چنان که بایسته است نشناخته اند ،زمین یکجا در ید قدرت او نگه داشته شده و سموات (جو زمین) پیچیده در قدرت او(باقی مانده) . وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ 

بنابراین زمین قیامت که بهشت در آن قرار داده شده مختصات همین زمین را دارد و تمامی آیات موقعیت بهشتیان را با اشاره به جاری بودن آب چشمه ها زیر جایگاه و محل استقرار آنها و نعمات طبیعی میوه، سایه درختان، دور هم بودن مومنین که اشاره به اجتماعی بودن زندگی آنها هم  و ازواجهم  آنها و زوج های آنها زن و مرد به این واقعیت اشاره دارد. ضمائر هم  و کم به عنوان مخاطب مرد و زن در مقاله غلمان و ولدان مشروحا بیان شده. آیه زیر موقعیت مردم در قیامت را بیان می کند.


لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا- هر روز از صبح و شام روزی خود می برند. حرفها و اعمال لغو و بیهوده در آنجا وجود ندارد جامه توحیدی ایجاد می شود آیات بیشماری حاکی از مادی بودن آن دنیا دارد. انسان در قیامت همان جسمی که دارد و یا بهتر عنوان کنیم با همان نفس مادی این دنیا آنجا حضور دارد. حتی مهمترین خصوصیات ذاتی و بدنی او که خطوط سر انگشت او است حفظ می کند بَلى‏ قادِرينَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ - آرى قادريم كه حتّى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم.


در میان شرح مواهب طبیعی بهشت به حور و زن زیبا پرداختن تصورت غلط گذشتگان است. در مقاله قاصرات الطرف لم یطمثهن انس و لاجان اشاره شد که این دو کلمات مفهوم  حور نمی دهند.


حورالعین در قرآن


کلمه حور و حورالعین پنج بار در قرآن اشاره شده، مقصورات و قاصرات در سه  آیه که مفسرین آن را هم حورالیعن زن زیبا با توصیف های مختلف و ازواج مطهره هم به معنی زنان بهشتی معنی شده است. خیرات و فرش نیز هر دو زنان زیبا تفسیر شده اند که هر کدام بحث مفصلی می طلبد. در این مقاله ما تنها به کلمه حور می پردازیم. از پنج مورد آیاتی که به حور اشاره شده دو مورد با زوجناهم بحورالعین ویک بار حورالعین کامثال لولو مکنون و یک بار حور مقصورات فی الخیام و پنجمین آیه که در بحث حور به آن اشاره نمی شود و میتوان گفت مهمترین آیه در باره حور است، این آیه  کلید رمز کلمه حور است و معنی آن را واضح شرح داده و از آنجائی که هیچ ارتباطی با زن زیبا و امثالهم ندارد مورد توجه قرار نگرفته است و آن را به حور به معنی زن زیبا ربط نمی دهند. ما ابتدا این آیه را پایه بحث خود قرار می دهیم. آیه 15 سوره انشقاق


وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ وَرَاءَ ظهْرِهِ‏(10) فَسوْف یَدْعُوا ثُبُوراً(11) وَ یَصلى سعِیراً(12) إِنَّهُ كانَ فى أَهْلِهِ مَسرُوراً(13) إِنَّهُ ظنَّ أَن لَّن یحُورَ(14) بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِیراً(15
و اما کسی که نامه عملش از پشت سرش داده شود- فریاد حسرت باری که هلاک شدم- و در آتش افروخته در آید- او با خانواده خود خوش بود(در دنیا)- و می پنداشت که هرگز باز نمی گردد( پس از مرگ)- اما خدای او به همه اعمال او بینا بود- إِنَّهُ ظنَّ أَن لَّن یحُورَ. تفسیر زیبایی در بیان مفهوم این آیه از تفسیر نمونه ذکر می کنم که کلید معمای حورالعین در قرآن است.


"حور (بـر وزن غـور) در اصـل بـه مـعـنـى تـردد و رفـت و آمـد اسـت ، خـواه ايـن رفـت و آمـد  در عـمـل بـوده بـاشـد، يا  تفكر و انديشه ، و لذا به گردش آب در حوض و استخر اين كلمه اطـلاق مـى شـود، و مـحور به ميله اى مى گويند كه چرخ بر دور آن گردش مى كند، مـحـاوره بـه مـعنى رفت و آمد و رد و بدل  كردن بحث است ،  حوار نيز به همين  معنى است ، و گاه  به  معنى داد و فريادى  است كه  به هنگام مباحثه بلند مى شود و تـحـيـر نـيـز نتيجه  رفت و آمد فكر در يك مسئله است  كه  لازمه آن سر گردانى در عمل است. بـعـضـى مـعـتـقـد نـد ريـشـه این کلمه  حبشی است و از ابـن عـبـاس نـقـل شـده كـه مـى گـويـد مـن معنى اين جمله را در قرآن نمى دانستم ، تا اينكه  از يك عرب بيابانى شنيدم كه به دخترك  خود  گفت : حورى يعنى باز گرد. تعبير به حوارى در مورد نزديكان حضرت مسيح (عليه السلام ) يا نزديكان هر كس شايد نيز به همين مناسبت باشد كه آنها نزد او رفت و آمد دارند. بـعـضـى نيز آن را از ماده حور به  معنى شستن و سفيد كردن دانسته اند، چرا كه آنها  قـلوب مردم را از زنگار شرك  و گناه  پاك مى كردند و حوريان بهشتى را از اين رو به اين نام ناميده اند  كه  سفيد پوستند و يا سفيدى چشمانشان بسيار شفاف است. بعضى نيز گفته اند اطلاق اين كلمه به حوريان بهشتى بخاطر اين است كه آنها بقدرى زيبا هستند كه چشم از ديدنشان حيران مى شود. ولى بـه هـر حـال  ايـن واژه در آيـه مـورد بحث به معنى بازگشت و معاد است ".

جالب است که مفسر محترم در آخر کلام  این حور را از دیگر کلمات حور جدا می کند علی الرغم اینکه در وصف  کلمه حور به  تمام موارد و حورالعین هم  اشاره نموده است.

در مورد حور در سایر آیات که مفهوم زن از آن ها  تعبیر شده آمده  حور جمع «حَوَر، احور و حوراء» است و «حَوْراء» به معنای شدت سفیدی چشم همراه با  شدت  سیاهی آن است. در اصل در همه آیات معنی حور یکسان است. بستگی دارد که ما با کدام ذهنیت وارد آیات شویم همان را بیرون میآوریم. در آیه فوق که نمی شد آن را به زن وصل کنند  معنی بر گشت را آورده اند (ترجمه  درست کلمه) و سایر آیات زن زیبا سفید پوست چشم سیاه  معنی کرده اند و جالب است که معانی همه این ها به نقل از ابن عباس است.


"واژه «حور» از نظر لغت به معناى «خروج از حالت سابق و تبديل به گونه جديد» است- حسن مصطفوى، التحقيق فى کلمات القرآن، ج 2، ص 335. این معنی که حسن مصطفوی بیان داشته است معنی واقعی و تمامی حور در قرآن است. بنابراین در هیچ کدام از آیات حور نمی تواند معنی زن زیبا بدهد. دیدنی های شگفت انگیزی که به چشم بر خورد می کند و باز گشت آن باعث حیرت چشم می شود. حیرتی که چشم را خیره می کند. باستناد ایه-

يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ زخرف 71

ظرف‏ها و جام‏ هایى از طلا بر آنان چرخانده مى‏ شود و آنچه را که نفس میل داشته باشد و چشم (از دیدنش) لذّت ببرد در بهشت موجود است و شما در آنجا جاودانه هستید. تشتهیه الانفس وتلذ الاعین دو موردی است که در بهشت اتفاق می افتد. دیدنی های حیرت انگیز که چشم از دیدن آن لذت میبرد. تلذ الاعین همان معنی  حور العین میدهد. منظور از اشاره قرآن به این کلمات لذت های طبیعی و زیبایی باغ های بهشت است که بیان این مطلب است که بهشت مادی است. بهشتیان غذا می خورند و آب می نوشند و عسل و شیر و میوه های رنگانگ  دنیوی در دسترس است. بدن همه آنها هم مادی است. بسیاری از مفسرین تعبیر کرده اند که  در بهشت خوردن  و نوشیدن است ولی بول و غایط  نیست. چرا بول و غایط از زمره کثافات است و یا حیض زنانه در بهشت نیست. این ها از ضروریات جهان مادی است و شاهکار خلقت است. نمی شود ما اعتقاد داشته باشیم قیامت مادی است و ما با این بدن مادی بر انگیخته می شویم ولی همه زندگی در آنجا تخیلی مجازی است. متکئین علیها متقابلین حاکی از اجتماعی بودن زندگی در بهشت است. در قرآن  می فرماید اهل بهشت می گویند این غذا ها همان است که در دنیا میخوردیم. اشاره به سینی و نوشیدنی و لباس و هر چه که مایل باشند تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ فراهم است و دور و بر بهشتیان از زن و مرد طبیعت زیبا با فرش هائی از مراتع و چمن که در آنجا انشاء شده یعنی با برنامه  ریزی زمان بر و در دوره تکامل و همراه تکامل زمین طی میلیارد ها سال صورت گرفته و قیامت تسویه انسان های متکی بر فطرت ذاتی و خدائی که  مخلدون یعنی بهشتی شده اند در محیطی که طبیعت آرام و سایه های ممتد  که حاکی است از وجود درختان بلند و سرسبز است و هر گوشه این طبیعت دیدنی هائی است که چشم را متحیر و فرد را شادی  زاید الوصفی و تلذ الاعین درش وجود دارد که خداوند متعال به مرواریدی در صدف تشبیه کرده است. صدف را که باز میکنی و چشم به مروارید می افتد بر گشت  نور آن به چشم و تغییر حیرت انگیز و نشاط آور است دیدنی های شغف انگیز که چشم را خیره و حیران می کند در بهشت همه جا قرین آنها است زوجناهم به حورالعین هم همین معنی را میدهد که بهشتیان با دیدینی های حیرت انگیز و نشاط آور قرین شده اند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان فرموده

" منظور از "تزويج” قرين شدن دو نفر با همند. معناى  جمله  اين است كه: ما  ايشان را قرين حورالعين كرديم، نه اين كه ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم، چرا كه تزويج را با حرف "باء” (بحورالعین) متعدى كرده و اگر منظور از تزويج  نكاح به عقد بود احتياج به حرف باء نبود.ترجمه الميزان، ج ‏19، ص."

البته علامه به وجود حور به عنوان زن زیبای سفید پوست سیه چشم معتقد است .بالاخره تمامی این تفاسیر ریشه در بیانات ابن عباس داشته که وارد سایر تفاسیر شده و بر باور همه ما نشسته .نظر علامه در باره  حور چنین است که این ها عین عبارت ابن عباس و طرفداران او که پی از فوت  حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت علی (ع) توسط یاران ابن عباس مطرح و وارد ادبیات تفاسیر قرارگرفت. نظر علامه در باره  حور به معنی زن زیبا
"این آیه صفت حورالعین زنان  بهشتى را بیان  می کند که  به  مانند  مرواریدى می مانند که  درون  صدف قرار دارد.

"کنایه از این که چشم کسى به آنان نیفتاده  و دست کسى به آنان نرسیده است. «حورالعین» حور به معنى سیه چشم یا کسى که سیاهى چشم او کاملاً مشکى و سفیدیش کاملاً شفاف است. و «عین» به معنى درشت چشم است. المیزان، ج 19، ص 122؛ المیزان ج 18، ص 149؛ "


بنابراین ما باید آیات قرآن و جهان بینی آن و تعاریف موقعیت قیامت و بهشت در سایر آیات را مد نظر قرار دهیم و با هم آهنکی آنها معنی درست حور را بیرون آوریم. ازواج  مطهره معنی پاک بودن از گناه و دور از تصورات ذهنی شیطانی و مجهز بودن به خصائص  اخروی و جامعه توحیدی است. ازواج مطهره را با نداشتن مظاهر مادی مانند بول و غایط  حیض و امثالهم تفسیر کردن با آیات قرآن همخوانی ندارد. گویند زنان بهشتی به محض اینکه آرزوی بچه کنند فورا در اختیار است. این با فلسفه مادی بودن قیامت در تناقص است. وقتی خداوند می فرماید زمین است و زمین دیگر با سماوات بعلاوه  تمامی موجودات که برای بهشتیان و بقاء حیات در آنجا لازم است هم محشور میشوند. زنبور تا نباشد جوی عسل وجود ندارد و شیر هم  نیاز به وجود  گاو و گوسفند است و لحم طیرا ما تشتهون معنی دارد و جذب مواد خوراکی به بدن داریم و مسلما دفع هم باید باشد مگر بهشت را در ذهنیت خودمان طور دیگری که با قرآن مانوس نیست بپرورانیم. در سوره واقعه آیات جالبی داریم.


وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ- ِفي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ- وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ- وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ- وَمَاء مَّسْكُوبٍ- وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ- لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ- وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ- إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء- فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا-و اصحاب یمین در سایه درختان سدر بی خار قرار دارند و زیر درختان طلح پر برگ که  سایه گسترده ای دارند و در کنار آبشارها و میوه های فراوان که قطع نمی شوند و فسادی آنها را نمی گیرد و مراتع فرش شده که همه اینها در پروسه  انا انشاناهن  انشاء آن ها را بار آورده و سر و سامان دادیم  چه انشائی و همه را برای بهشتیان دست نخورد و بکر نگه  داشتیم. فرش همه جا فرش است و این کنایه استعاره از چمن های یکدست و فرش شده معنی میدهد. فرش  دوشیزه  باکره  برای مردان بهشتی معنی نمی دهد. هر بکری بکارت زن نیست. همه جا از آب و درخت و سایه و میوه صحبت می شود چه ضرورتی داشته به یک باره دختر باکره سر و کله اش پیدا شود. ضمیر هن به تمامی مواردی که  ذکر شد و مونث هستند اشاره شده. در آیات خداوند  تعقل کنیم و قرآن را نباید  چشم بسته با  تصورات کهن و دید عرب جاهلیت تفسیر کرد و شبهات فراوان خلق و وجهه  قرآن را با این تصورات خراب کرد. خداوند انشاءالله به همه و مخصوصا به علمای عزیز دید بازنگری در چنین آیاتی عنایت فرماید. سید محمد تقوی اهرمی پانزده خرداد 1398 مصادف با عید سعید فطر-ویرایش جدید تیر ماه 1399اصلاح مجدد در تاریخ 7/3/1401و شهریور 1402

 

غلمان و ولدان تصورات ذهنی غلط گذشتگان از قرآن

مقدمه نوشتار


این دو کلمه در بهشت و توصیف پاداش به بهشتیان در قرآن آورده شده است. گذشتگان با ذهنیت خاص مرد سالارانه و با نگاه شهوانی آن را تفسیر کرده اند و بحث مفصلی که آیا حال که مردان از این نعمت برخور دارند زن ها چه نصیبشان می شود. غلمان و ولدان را هم زیبا و رعنا و هر کس به فراخور دیدگاه خود به توصیف زیبائی آن ها پرداخته اند که البته چنین تصویری در قرآن وجود ندارد. از آنجائیکه در تمامی آیات از ضمایر هم و کم استفاده شده به این نتیجه رسیده اند که حورالعین، غلمان و ولدان مختص مردان است و از آنجائیکه شبهات زیادی روبرو شده ایم تکلیف حورالعین را روشن کردند که هم مرد حورالعین داریم و هم زن حورالعین تا زنان هم نصیبی برده باشند و شاید بتوانند به شبهات جواب قانع کننده ای داده باشند. غلمان و ولدان را نتوانسته اند گره گشائی کنند و توجیهی هم ندارند. ضعف مفسرین قدیمی در این بوده است که خود شخصا به آیات قرآن مراجعه نکرده اند که بالاخره خداوند متعال چه منظوری داشته و مفهوم این آیات چه واقعیتی را درون خود دارد که از دید ما پنهان مانده است. آیا این تصورات ذهنی با جهان بینی خداوند سازگار است یا خیر؟

اگر به تمامی تفاسیر غلمان، ولدان و حورالعین  نگاه کنیم منشاء مشترک اولیه آنها به همان زمان ابن عباس  که برای اولین بار عینا مطرح شده  بر می گردد. آیاتی که این کلمات در آن اشاره شده را از مجموعه آیات قبل و بعد آن بیرون می کشند و جداگانه تفسیر می کنند. خداوند با این دیدگاه مفسرین آیات را نازل نفرموده و مفهوم کاملا متفاوتی از آن استنباط می شود. در کشف مفهوم این آیات به روش تفسیر آیات با آیات دیگر که هم مفهوم هستند استفاده کرده ام. چند آیاتی که موضوع بهشت و نعمات آن را مطرح کرده اند دارای کلمات کلیدی مشترکی هستند وقتی کلمه مشخصی در یک آیه بیان شده میتوان از آن برای تفسیر آن کلمه در سایر آیات سود جست. البته اگر ایمان داشته باشیم که تمامی کلمات در قرآن وقتی در باره یک پدیده خاص صحبت می شود با هم ارتباط  لغوی مشترکی دارند. تذکر دیگری هم لازم است بیان کنم که این آیات جزء آیات متشابه هستند و ظاهر دارند و باطن. ابتدا تکلیف خود را با ضمایر هم و کم که هر دو را مفسرین در مخاطب و غایب جمع به مذکر معنی نموده اند که ریشه شبهات از اینجا شروع می شود.


جای ضمایر مخاطب و غایب مرد و زن مخلوط در عربی خالی است ولی قرآن دارد


قرآن قبل از ایجاد صرف و نحو، اعراب گذاری و قواعد عربی نازل شده و زبان عربی صدر اسلام قواعد دستور زبان نداشته و حتی کسره و ضمه و فتحه هم بعدا برای سهولت در تلفظ  صحیح ایجاد شده است. تنها زبان سریانی قواعد خاص زبان خود را داشت که آن هم توسط یک کشیش سریانی بنام یعقوب رهاوی ملقب به مفسر کتابها  حدود 180 سال قبل از ظهور اسلام تدوین شد که مسلما نواقصی داشته است. مورخان اتفاق نظر دارند که اولین کسی که قواعد عربی را تدوین کرد ابوالاسود دوئلی متوفی به سال 69 هجری و یکی از صحابه حضرت علی (ع) بود که از مدارک و منابع لازم در آن زمان  قرآن، اشعار دست نوشته باقی مانده از عرب جاهلیت و مکاتبات رسول اکرم(ص) استفاده کرده است.

زبان عربی قبل از اسلام  فاقد فرهنگ ادبی مدون و تنها  کلامی و در اشعار جاهلیت در دسترس بوده. دیدگاه عرب صدر اسلام متاثر از گذشتگان مرد سالاری بوده و با این دید اشتباهاتی بر اساس ذهنیت مرد سالاری در تعریف ضمایر رخ داده و نظر قرآن را رعایت نکرده اند که برای نمونه در ضمایر هم و کم به آیات قرآن مراجعه می کنیم آیات بسیار فراوان است. به چند آیه بسنده می شود تا نوشتار به درازا نکشد. آیت الله دستغیب به این موضوع اشاره کرده و تاکید نموده که هم و کم در قرآن معنی خطاب به جمع مخلوط زن و مرد است که چون از نظر سایر مفسرین چندان استقبال نشده و همچنان معتقد به لغوین قدیم مانده اند که ما هم شخصا به قرآن مراجعه می کنیم و امتحان می کنیم که درست است یا ما هم باید پیرو  لغوین کهن باشیم؟


در قواعد عربی مخاطب و غایب مرد و زن مخلوط  وجود ندارد

ولی در قرآن به استناد آیات فراوان از ضمایر انتم، کم  و هم استفاده شده و مفسرین باید به آیات و مخاطبین نگاه کنند و روش قرآن را بازگو کنند و نگویند در قرآن گفتمان مرد سالاری حاکم است که این تصور خلاف دیدگاه  قرآن است نادیده  انگاشتن آن ضربه به قرآن مجید است و عقوبت دارد. چطور به فکر تدوین کنندگان قواعد عربی نرسیده، میتواند تفکرات مرد سالاری حاکم آن دوران بر تدوین قواعد عربی تاثیر گذاشته باشد زیرا زن از اهمیت قابل ذکری بر خوردار نبوده است. به آیات زیر توجه فرمایید.


ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ- الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ-
این کتاب که شکی در آن نیست برای هدایت متقین نازل شده (مرد و زن)- کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز برپا می کنند و از رزقی که خداوند به آنها ارزانی داشته انفاق می کنند. ضمایر"ین و هم "به زن و مرد بر می گردد. قرآن تنها برای مردان نازل نشده؟ ما قرآن را درک نمی کنیم.


وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ-و ما هم به مومنین به مرد و زن بر می گردد.


يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ-ای مردم خدائی را که شما و گذشتگان را آفریده عبادت کنید. خلقکم، من قبلکم و لعلکم شامل مرد و زن می شود. اگر خطاب این آیه را فقط به مرد اختصاص دهیم یعنی قرآن را نفهمیده ایم و نظر گذشتگان برای ما اولویت دارد یا افکار مرد سالاری هنوز بر تصورات ما سوار است.


یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ - در دو آیه بالا رزقناکم وانه لکم به مرد و زن برمی گردد.


آیات بی شمار است هنگام مطالعه قرآن امتحان کنید و این یک قاعده ضمایر زبان عربی در قرآن است نه دیدگاه  مرد سالاری قرآن. اینکه برخی بگویند چرا خداوند قواعد عربی را رعایت نکرده. قواعد عربی بعد از قرآن  و از روی آن ایجاد شده تفکرات ذهنی در نقل این موضوع که در قرآن ضمایر هم و کم مربوط به دو جنسیت را وارد قواعد نکرده اند دخالت داشته است. بنابراین گفتمان قرآن مرد سالاری نیست تفکرات ما مرد سالاری است و به قرآن تحمیل کرده ایم.


بهشت و خصوصیات مادی آن


خداوند می فرماید ما بهشت را برای مومنین از قبل آماده کرده ایم. زمین کنونی ازبین می رود و زمین قیامت به خداوند به ارث میرسد تا مومنین در آن سکنی کنند. به ارث رسیدن زمین دارای مفهوم علمی والائی است. چرا خداوند می فرماید زمین و جو آن به ما به ارث میرسد مگر خداوند له ملک السموات والارض نیست. دلیل آن را عرض کنم. زمین کنونی زوج دارد در دو جهان موازی زمین کیهان کنونی که جمع می شود زمین همزاد آن در ید قدرت خداوند باقی می ماند و به ارث می رسد. یعنی بهشت در زمین موازی با این زمین تحت برنامه ریزی خداوند متعال دوره تکامل خود را طی می کند و مشمول انا انشاء ناهن انشاء می شود که برای مومنین بکر و دست نخورده باقی مانده است. هر بکری بکارت زن نیست  قیامت و علم کوانتومی در قرآن


لاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير-66 انان که بخل می ورزند و از مالی که خدا به آنها عطا کرده سهم و حق فقیران را نمی دهند بدانند که به نفع آنها نیست ( در قیامت شرش به آنها برمیگردد) و میراث سموات و الارض (که زمین و جو آن است که حیات در بهشت که مانند حیات زمین ولی نوع تکامل یافته آن است و نا رسائی های زمین را ندارد) از آن خداوند است و خدا به هر چه انجام میدهد آگاه است.بقره


وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ زمر67
خدا را آن چنان که باید نشناخته اند در حالی که زمین (زمین قیامت) یکسره در ید قدرت او است (خدا آن زمین را قبضه کرده دارد) و آسمان زمین هم بدون تغییر(مطویات آن که هفت جو زمین باشد که جزء لاینفک حیات زمین است همچنان در قبضه او است ) منزه و برتر از آن است که برای او شریک می گیرید. چرا خداوند می فرماید زمین قیامت را قبضه کرده دلیل علمی آن این است. وقتی کیهان نابود می شود کیهان موازی هم باید نابود شود و قاعدتا زمین قیامت هم وجود نخواهد داشت ولی خداوند زمین را نگه می دارد برای زنده کردن مردگان. قوانین طبیعت در ید قدرت ذات باریتعالی است و او قادر به هر کاری است. شما از این دید علمی به موضوع بهشت و داستان ما نگاه کنید تا بدانیم چرا خداوند این موضوعات که در زیر اشاره می شود را عنوان می کند. اصل مهم اینکه زمین قیامت هم مادی است و لذات آن هم مادی است ولی شهوت و سکس در آن راهی ندارد. این ها فقط تخیلات ما است. قیامت جامعه توحیدی است نتیجه خلقت کیهان هم رسیدن به این جامعه توحیدی که همه با یقین و قلبا خدا را عبادت کنند.


بهشت دارای خصوصیات مادی هم مانند زمین ما است چشمه های آب زلال و پاک و عاری از میکروب و بیماری دارد نوشیدن آن ضرری به انسان نمی زند و بسیار گوارا است. انواع میوه جات دنیا مانند نخل و انار و انگور(بطور مثال خداوند از آنها نام برده) برنامه ریزی شده انشاء نا شده تا در اختیار مومنین قرار گیرد. دفعتا در قیامت ایجاد نمی شوند قیامت مادی است و قوانین مادی هم در آن جاری است و تمامی داستان ما در تمثیلی بیان گر مادی بودن قیامت است حور بهشتی خارج از ضوابط مادی وجود ندارد هرچه در جهان مادی از طرف خدا نفی شده هم چنان گناه است و انواع گناهان دیگر در قیامت وجود ندارد که برخی تصورات ذهنی غلط خود را به چرندیات که غلمان و ولدان نو جوانان در خدمت مردان نسبت دهند و علما هم در مانده از جواب منطقی ( با عرض معذرت به ساحت علمای اسلام ولی واقعیت باید بیان شود اعتبار قرآن و رفع شبهات مهم است).

 آیات متعددی اشاره می کند که اهل بهشت دور هم جمع می شوند چشمه های آب در اختیار است. طبیعت بهشت تکامل یافته طبیعت زمین است سبز و حاصلخیز و درختان پر سایه با چشمه های فراوان. در آن بهشت شخص مومن مرد یا زن طبق وعده خداوند پدران و همسران خود را نیز که مخلدون هستند یعنی بهشتی شده اند ( شرایط ورود به بهشت را دارا شده اند) و حتی فرزندان و ذریه بهشتی یا مخلدون آنها هم وارد بهشت می شوند. خلد بهشت معنی می دهد و دائم بودن از خصوصیات بهشت است نه خود بهشت. دعای پیامبران گذشته است که خدا وعده داده   آنها را انجام می دهد که خدا خلف وعده نمی کند. 


رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتىِ وَعَدتَّهُمْ وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم8 غافر پروردگارا! آن ها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرموده ‏اى وارد كن، از پدر ان و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى. اینجا هم از ضمیر هم استفاده شده که به دو جنس مرد و زن تعلق دارد. این آیه صراحت دارد که تنها مردان لایق بهشت هستند و زنان نامبرده نشده به دلیل ضمیر مردانه هم ؟ ابائهم پدر و مادر است، ذریاتهم هم می تواند دختران هم شامل شود.

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ وَ الْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِّن كلُ‏ بَاب‏-23 رعد باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى ‏شوند از پدران و همسران و فرزندان صالح (بهشتی شده مخلدون) آنها و ملائکه از هر درى بر آنان وارد مى ‏گردند. اسباب طبیعت (قوانین مادی در هر جنتی که نیاز باشد که ملائکه هستند در اختیار است. تا اینجا به استناد آیات قرآن فرزندان مومنین هم اگر مخلدون باشند اذن ورود دارند.

إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ- هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ- لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ57 یاسین اصحاب بهشت هرکدام بکاری مشغولند. هم و ازواجهم (مرد و زن مثلا زن مومنه که شوهرش بهشتی نشده جزء هم است که وارد بهشت می شود).
غلمان و ولدان هر دو به معنی فرزند است همان آیه فوق که خداوند وعده داده که ذریه یا غلام یا ولد که از اولاد می آید اگر مخلدون باشند جلوی والدین مرتبا رفت و آمد می کنند. والدین از دیدن آن ها که بهشتی شده اند چنان شاد و خرم می شوند  گوئی صدفی را باز کرده و مرواریدی را دیده اند. مقایسه تمثیلی است این تمثیل تلذ الاعین است لذتی که از دیدن به انسان دست میدهد. دیدنی که در اثر پدیده ای که وجود نداشته و بروز کرده نشاط آن تلذ الاعین است که چه زیبا خداوند تمثیل را بیان فرموده که از دید ما این آیه پنهان بوده است و در هیچ جا غلمان را به این آیه قبلی که حل معمای غلمان است ربط نداده اند؟ چرا شاید که با نظر گذشتگان در تناقض بوده است. به لغوین قدیم نمی خورد با آن در تضاد است نباید به آن اهمیت داد؟ عجیب است. خداوند ما را در درک واقعیت های قرآن یاری فرماید.


يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ-سینی های از طلا و ظروف آب در برابر آنان آورده می شود. هر چه بخواهند و دیدگانشان از مشاهده آن لذت ببرند (در آنجا قرین آنها هستند. با آنها زوجنا هستند) اشاره به فلزات گرانبها که مورد علاقه در دنیا بوده هم وجود دارد و این مقایسه مادی بودن زمین قیامت است. آیه زیر این برداشت را تایید میکند.


وَ بَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (بقره–۲۵). بهشتیان می گویند این روزی ها (نعمت های خوراکی و مناظر زیبای طبیعی)همانند آن هائی هستند که در دنیا با آنها آشنا بودیم- قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً- فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ زوجهایی که مخلدون شده اند از هر گناهی پاک هستند ولی ضوابط دنیای مادی بر آن ها جاری است چرا که ملائکه در آنجا حاضر است. اینکه مطهره یعنی مثلا زن ها طبیعت این دنیا را ندارند (حالت زنانگی ندارند) از آیات قرآن استنباط  نمی شود و تصورات ذهنی است. ما نمی توانیم  درباره چیزی که علم آن را نداریم قضاوت کنیم. مطالبی که من عرض می کنم از آیات استنباط  می شود. الذین آمنوا به مرد و زن خطاب می شود و لهم هم به مرد و زن است و برای آن ها مرد و زن همسران پاک از گناه در نظر گرفته شده است. اینکه ازواج را برای مرد تصور کنیم و در بسیاری از تفاسیر نقل شده که این ازواج همیشه حالت زنانگی ندارند با ایه مطابقت ندارد. الله اکبر از این تحجر و تعصب کورکورانه


حال به استناد آیات فوق به غلمان و ولدان میپردازیم


در همه سایت ها تنها به آیه 24 سوره طور که در آن به غلمان اشاره شده بر خورد می کنیم و هیچ اشاره ای به آیات قبل که مربوط به کلمه غلمان است نمی شود و حتی در همه تفاسیر هم به این نکته مهم که راز این آیه است اشاره نمی کنند و آن را مستقل تفسیر می کنند. 


وَ یَطوف عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ کَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّکْنُونٌ

مراد از طواف کردن غلمان در پیرامون بهشتیان  آمد و شد  آنان براى خدمت است. بعضى از مفسرین گفته اند: این که بطور نکره فرمود: غلمان لهم - غلمانى که دارند و نفرمود: غلمانهم - غلمانشان ، براى این است که شنونده توهم نکند مراد از آن غلمان همان خدمتکارانى هستند که در دنیا داشتند، و بفهماند که غلمان نیز مانند حور از مخلوقات بهشتیند، که از شدت زیباى و صفا و حسن مانند لولویى هستند که از ترس دستبرد اجانب در گنجینه اش جاى مى دهند.المیزان.

واژه غلمان یک بار در سوره طور که به آن اشاره رفت آمده و در دو مورد دیگر ولدان آمده است که خدمتگذار معنی شده است و همه جا این جمله که در تفاسیر کهن آورده شده در تفاسیر جدید هم عینا مشاهده می شود " از ظاهر این آیات بر می‌ آید که پسران زیبای بهشتی فقط برای خدمتگذاری بهشتیان آفریده شده‌اند" حال به آیات قبل از آن توجه فرمایید. یعنی خداوند پسران جوان و زیبا روی را در بهشت اختصاصی آفریده اند که به مردان خدمت کنند. 


آیات زیر موید این است که غلمان و ولدان هر دو معنی فرزند میدهد


وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ-21 وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ-22 يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ23 وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ 24 طور–و کسانیکه ایمان آورده اند و ذریه های آنها که از آنها تبعیت کرده اند- فرزندان آنها را هم به آنها ملحق می کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمی کاهیم که هر کس در گرو کار خود است. این فرزندان همان غلمان هستند  که در سه آیه پایین تر به آنها اشاره می فرماید. اینها فرزندان مومنین هستند که جلوی چشمان  والادین رفت و آمد می کنند. طواف خدمت گذاری نیست. 


يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ-در آنجا جام میدهند و می گیرند و در آنجا نه سخن بیهوده و نه ارتکاب گناهی است. رد و بدل کردن جام استعاره از صمیمیت و نزدیکی به هم است. جام است و شراب هم آب گوارا است که هیچ آلودگی و میکروب و افزودنی ندارد.لا لغو فیها، فیها در جام اشاره به محتویات آن دارد که محتویات تغییری داده نمی شود و لا تاثیم و فسادی در آن نیست که میتواند آلودگی باشد. 

اینکه فکر می کنند که در جام شراب است که انسان را مست نمی کند منظور قرآن نیست. با توجه به آیه قبل خداوند می فرماید الحقنابهم ذریتهم و غلمان فرزندان و ذریه مومنین هستند که وارد بهشت شده اند و بعلاوه بر خلاف تعاریف فوق که غلام را خدمت گذار معنی کرده ا ند در همه آیات قرآن که کلمه غلام آمده همه به معنی فرزند است


وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ –و فرزندان آنها در میان آن ها در رفت و آمدن هستند که برای مومنین والدین لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ همچون مروارید در صدف هستند-(آنها را به مروارید و صدف تشبیه می کنند) غلمان جمع غلامان در قرآن معنی فرزندان می دهد. ممکن است جوان باشد یا مسن. اینکه غلمان را نو جوانانی که تازه به بلوغ رسیده و صفات زیبا و رعنا و خوش اندام هم خودمان اضافه کرده ایم البته ما نه مفسرین صدر اسلام که تفکرات عرب جاهلی داشته اند و همه ما دقیقا بدون تغییر کپی برداری و انتقال داده ایم و برای ما حجت بوده و به آیات توجه نکرده ایم. جالب است که آیه ای که غلمان اشاره شده بعد از آیه ای است که يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ رد و بدل کردن جام اشاره شده آمده و بیانگر این است که غلمان در خدمت گذاری نقشی ندارند.


معانی کلمات غلمان و ولدان در قرآن


خداوند متعال مي‌فرمايد: يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيي، اي زكريا ما تو را به فرزندي بشارت مي‌دهيم كه نامش يحيي است-مريم/7.
و در جاي ديگر مي‌فرمايد: قالت اني يكون لي غلام، (مريم)گفت چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد-مريم/20. و همچنين آيات: صافات/101، حجر/53، ذاريات/28 ومريم/19 به همين معنا آمده است.
خداوند متعال مي‌فرمايد: فأدلي دلوه قال يا بشري هذا غلام، او دلو خود را در چاه  افكند  ناگهان صدا زد مژده باد اين كودكي است يوسف/19. و در جاي ديگر مي‌ فرمايد: و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين، اما آن ديوار از آن دو نو جوان  يتيم در آن شهر بود-كهف/82 در سوره کهف هم از کلمه غلامین  یتیمین نام برده شده که حضرت خضر برای حضرت موسی توضیح  می دهد که این دو غلام فرزند یک نفر هستند. حضرت یوسف هم که از چاه نجات می یابد می گویند کودکی در چاه است که باز هم معنی خمتگذار نمی دهد گرچه در قدیم این کودکان را می گرفتند و برده می کردند ولی معنی غلام که مد نظر ما است مانند ولد و ولدان هم از اولاد است که در قرآن به آن اشاره کرده است.

از آنجائی که این واقعه عینا در سوره واقعه و دهر هم آمده با استناد به آیات اشاره شده فوق معنی اولاد میدهند که خداوند به وعده خود عمل فرموده و فرزندان بهشتی شده یا مخلدون را در کنار والدین قرار داده است.


در آیات سوره واقعه هم همین واقعه اتفاق می افتد که با اشاره به آیه فوق همان مفهوم را می دهد.

مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ- مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ- يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ- بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ- لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ-اینجا هم ولدان اولاد مومنین است نه جوان زیبا مورد نظر مردان. ولدان مخلدون اولاد هایی که مخلدون یا بهشتی شده اند معنی میدهد . آیه زیر اشاره به ولد به معنی اولاد دارد.


یا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ –لقمان نمونه این آیات در قرآن فراوان است. ای مردم ، از پروردگارتان بترسید و از روزی که هیچ پدری کیفر فرزند را، به عهده نگیرد و هیچ فرزندی کیفر پدر را عهده دار نشود پروا کنید وعده خدا حق است زندگی دنیا فریبتان ندهد و نیز شیطان فریبکار به کرم خدا  مغرورتان  نسازد
یطوف علیهم دور معنی آنها گردش می کنند نمی دهد و طواف حرکت بین دو نقطه یا گرد یک نقطه. اَوَ لَیْسَ قالَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ: اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِر اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ عْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَوَّفَ بِهِما- یعنی بین آن دو رفت و آمد کنند. ان یطوف بهما یعنی بین صفا و مروه رفت و آمد کنید علامه طباطبائی هم به کلمه رفت و آمد اشاره کرده است. بعلاوه در تفسیر المیزان و زوجنا بحورالعین هم مطلب زیر را بیان فرموده


"ایشان در جای دیگر می آورد: منظور از "تزويج” قرين شدن دو نفر با همند. و معناى  جمله اين است كه: ما ايشان را قرين حورالعين كرديم، نه اين كه ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم، چرا كه تزويج را با حرف "باء” (بحورالعین) متعدى كرده و اگر منظور از تزويج نكاح به عقد بود احتياج به حرف باء نبود. ترجمه الميزان، ج ‏19، ص


بنابراین با توجه به ادله و آیات فوق غلمان خدمتگذار نیست و ولدان نیز همینطور و هر دو معنی فرزندان میدهد که بهشتی شده و نزد والدین خود در بهشت آمده اند. والدین به آنها نگاه می کنند تلذالاعین به آنها دست میدهد. مانند لذتی که شخص از پیدا کردن مروارید در صدف به آنها دست میدهد.


وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ این آیه دو بخش است اول وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ و قسمت دوم لهم كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ  لهم به غلمان بر نمی گردد به آنهایی که غلمان بین آنها در رفت و آمد میکنند و برای آنها ( بنظر آنها) مانند مروارید در صدف هستند. به آیه 19 سوره انسان هم نگاهی کنیم که این معنی را تکمیل میکند -وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا آنها را که نگاه میکنی حسبتهم، تصور میکنی که آنها مروارید های پراکنده هستند. والدین آنها نور ایمان در چهره های آنها را به لولو پراکنده تشبیه می کنند وتلذالاعین به آنها دست میدهد. بنابراین بر خلاف  تفاسیر غلمان خدمت گذار مردان نیستند و غلمان و ولدان اولاد  مومنین هستند و در صف آنها ظروف آب را محترمانه رد و بدل می کنند و در آنجا زن و مرد مومن در یک جمع حضور دارند مانند اجتماع طواف در مکه مکرمه که زنان و مردان با هم هستند و صورت ها را نباید  بپوشانند. در برابر خدا زن و مرد یکسانند، صفا و صمیمیت  بین همه  برقرار است.


إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ- هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ- لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ یاسین57. این آیه بیان گر این است که  هم و ازواجهم زنان و مردان در سایه و روی تختها تکیه داده اند  در یک جمع هستند، گرد هم همراه با فرزندان و غلمان و ولدان هم فرزندان آنها هستند
امیدوارم  برای تشحیذ ذهن و آمادگی  در رفع یکی از پر شبهه ترین موضوعات قران پیشنهاد تجدید نظر در تفاسیر گذشتگان داده باشم.

سید محمد تقوی اهرمی مصادف با 21 رمضان شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) خرداد 1398

ویرایش و اصلاحیه جدید تیر ماه 1399فویرایش جدید مرداد 1402